responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : مجموعه آثار ط-صدرا نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 18  صفحه : 479

حتی برده فروش

ماجرای علاقه مندی و عشق سوزان مردی که کارش فروختن روغن زیتون بود نسبت به رسول اکرم، معروف خاص و عام بود. همه میدانستند که او صادقانه رسول خدا را دوست میدارد و اگر یک روز آن حضرت را نبیند بیتاب میشود. او به دنبال هر کاری که بیرون میرفت، اول راه خود را به طرف مسجد (یا خانه رسول خدا یا هر نقطه دیگری که پیغمبر در آنجا بود) کج میکرد و به هر بهانه بود خود را به پیغمبر میرساند و از دیدن پیغمبر توشه برمیگرفت و نیرو مییافت، سپس به دنبال کار خود میرفت.

گاهی که مردم دور پیغمبر بودند و او پشت سر جمعیت قرار میگرفت و پیغمبر دیده نمیشد، از پشت سر جمعیت گردن میکشید تا شاید یک بار هم شده چشمش به جمال پیغمبر اکرم بیفتد.

یک روز پیغمبر اکرم متوجه او شد که از پشت سر جمعیت سعی میکند پیغمبر را ببیند. پیغمبر هم متقابلا خود را کشید تا آن مرد بتواند به سهولت او را ببیند. آن مرد در آن روز پس از دیدن پیغمبر دنبال کار خود رفت اما طولی نکشید که برگشت.

همینکه چشم رسول خدا برای دومین بار در آن روز به او افتاد، با اشاره دست او را نزدیک طلبید. آمد جلو پیغمبر اکرم و نشست. پیغمبر فرمود:

«امروزِ تو با روزهای دیگر فرق داشت. روزهای دیگر یک بار میآمدی و بعد

نام کتاب : مجموعه آثار ط-صدرا نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 18  صفحه : 479
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست