responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : مجموعه آثار ط-صدرا نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 18  صفحه : 260

در خانه امّ سلمه

آن شب را رسول اکرم در خانهام سلمه بود. نیمههای شب بود کهام سلمه بیدار شد و متوجه گشت که رسول اکرم در بستر نیست. نگران شد که چه پیش آمده؟

حسادت زنانه، او را وادار کرد تا تحقیق کند. از جا حرکت کرد و به جستجو پرداخت. دید که رسول اکرم در گوشهای تاریک ایستاده، دست به آسمان بلند کرده اشک میریزد و میگوید:

«خدایا چیزهای خوبی که به من دادهای از من نگیر، خدایا مرا مورد شماتت دشمنان و حاسدان قرار نده، خدایا مرا به سوی بدیهایی که مرا از آنها نجات دادهای برنگردان، خدایا مرا هیچ گاه به اندازه یک چشم برهم زدن هم به خودم وامگذار.».

شنیدن این جملهها با آن حالت، لرزه بر اندامام سلمه انداخت. رفت در گوشهای نشست و شروع کرد به گریستن. گریهام سلمه به قدری شدید شد که رسول اکرم آمد و از او پرسید:

«چرا گریه میکنی؟».

- چرا گریه نکنم؟! تو با آن مقام و منزلت که نزد خدا داری اینچنین از خداوند ترسانی، از او میخواهی که تو را به خودت یک لحظه وا نگذارد، پس وای به حال مثل من.

نام کتاب : مجموعه آثار ط-صدرا نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 18  صفحه : 260
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست