اوایل کار که علوم بیگانه ترجمه و نقل میشد، اکثریت دانشمندان را علمای مسیحی بالأخص مسیحیان سریانی تشکیل میدادند، ولی تدریجاً مسلمین جای آنها را گرفتند. جرجی زیدان میگوید:
«خلفای عباسی در دوره نهضت، تخم علم و ادب را در بغداد افشاندند و میوه و محصول آن به تدریج در خراسان و ری و آذربایجان و ماوراء النهر و مصر و شام و اندلس و غیره به دست آمد، و در عین حال بغداد که مرکز خلافت و ثروت اسلامی بود تا مدتی مثل سابق مرکز دانشمندان ماند و گذشته از پزشکان مسیحی که در خدمت خلفا به ترجمه و طبابت مشغول بودند، عدهای از دانشمندان مسلمان نیز از بغداد برخاستند، ولی بهطور کلی دانشمندان عالیقدر مقیم بغداد بیشتر مسیحیان بودند که از عراق و سایر نقاط برای استخدام در دستگاه خلفا به بغداد میآمدند. دانشمندان مسلمان غالباً در خارج بغداد ظهور کردند، بخصوص موقعی که مملکتهای کوچک اسلامی پدید آمد و فرمانروایان آن ممالک به تقلید خلفا در ترویج علم و ادب کوشش نمودند و دانشمندان را به مراکز فرماندهی خود: قاهره، غزنین، دمشق، نیشابور، استخر و غیره دعوت کردند. نتیجه این شد که رازی از ری، ابن سینا از بخارا (ترکستان)، بیرونی از بیرون (سند)، ابن جلیل گیاه شناس، ابن باجه فیلسوف، ابن زهره پزشک و خاندان وی و ابن رشد فیلسوف و ابن رومیه گیاه شناس از اندلس برخاستند.» [2]
پس سلول اول علوم و فرهنگ اسلامی در مدینه به وجود آمد و نخستین نقطهای که این بذر در آنجا پاشیده شد شهر مدینه بود.
نخستین موضوع
اما اینکه نخستین موضوعی که توجه مسلمین را جلب کرد و حرکت علمی