نام کتاب : عرفان حافظ ط-صدرا نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 57
به یاد خم ابروی گلرخان
بکش جام در بزم میخوارها
گره را ز راز جهان باز کن
که آسان کند باده دشوارها
جز افسون و افسانه نبود جهان
که بسته است چشم خشایارها
به اندوه آینده خود را مباز «1»
که آینده خوابی است چون پارها «2»
فریب جهان را مخور زینهار
که در پای این گل بود خارها
پیاپی بکش جام و سرگرم باش
بهلگر بگیرند بیکارها
حافظ گلی است از بوستان معارف اسلامی
تا اینجا ما رسیدیم به این مطلب که حافظ گلی است از یک بوستان. بوستانی را شما در نظر بگیرید که صدهزار متر مربع است و در آن دهها هزار گل وجود دارد و یک گلش حافظ است و آن بوستان، بوستان معارف اسلامی است که گسترده بوده، نیمی از جهان را فرا گرفته، به زبانهای مختلف، تازه من عربی را آوردم، در زبانهای دیگر هم همین جور بوده، اختصاص به آن ندارد. اینکه ما حافظ را تنها از این بوستان بچینیم، بعد بخواهیم مطابق دل خودمان تفسیر کنیم درست نیست، حافظ را فقط در
[1] همان نقد حافظ که آنهمه خواندیم، دم حافظ.[2] انکار قیامت است آنطور که این آقایان از حافظ استفاده میکنند!
نام کتاب : عرفان حافظ ط-صدرا نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 57