responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : آشنایی با قرآن ط-صدرا نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 8  صفحه : 326

حاجآقا حسین قمی از عتبات در نهایت احترام به ایران آمدند، بعد به مشهد رفتند و بعد که از مشهد برگشتند در تهران توقف کردند، یک سلسله تقاضاها و درخواستهای دینی و مذهبی داشتند، ایستادگی کردند، گفتند: اینها باید انجام بشود، اگر انجام نشود من از اینجا نمیروم. اوضاعی شد. دولت وقت هم خیلی شدید ایستادگی کرد و اگر با وسائلی که داشتند ایشان را مدتی نگه میداشتند و آن درخواستها را انجام نمیدادند کمکم احساسات و حرارتهای مردم- که یک مدت موقتی است- فروکش میکرد و هر کس دنبال کار خودش میرفت. علمای ایران از همه جا آمدند. آن تابستان ما در بروجرد بودیم. مرحوم آقای بروجردی هنوز به قم نیامده بودند و در بروجرد بودند.

علمای تهران دو نفر را به بروجرد فرستادند و از آقای بروجردی خواستند که ایشان هم به تهران تشریف بیاورند برای اینکه تقویتی باشد در کار آقای حاج آقا حسین؛ چون ایشان در منطقه لرستان خیلی نفوذ داشتند و میتوانستند کارهایی انجام بدهند. یکی از آندو مرحوم آقا سید کاظم پروَنی واعظ معروف بود (همه مقدماتش را نمیخواهم بگویم).

روز آخر ماه شعبان بود؛ ما به درس ایشان رفتیم، آن درسی که در منزل میگفتند. طلبهها قبل از اینکه ایشان بیایند بنا را بر شوخی گذاشتند. (این رسم را من آنجا شنیدم، بعد دیدم در جاهای دیگر هم هست. در خراسان چنین چیزی نشنیده بودیم. اصطلاحاً میگویند: روز کلوخ اندازان. روز آخر ماه شعبان را میروند بیرون برای گردش و سیاحت، که به اصطلاح روز خوشیشان باشد و شکمها را از عزا دربیاورند، برای اینکه از فردا روزه بگیرند.) گفتند اگر آقا آمدند درس را تعطیل میکنیم. تا ایشان نشستند، شروع کردند به شوخی کردن،

نام کتاب : آشنایی با قرآن ط-صدرا نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 8  صفحه : 326
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست