responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : آشنایی با قرآن ط-صدرا نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 4  صفحه : 80

معاویه خیلی بدذاتی کرد- معروف است. او در زمان پیغمبرخدا صلی الله علیه و آله یک درخت خرما در باغ یکی از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله داشت. به حکم این که درخت او در آن زمین بود حق مرور داشت و حق داشت از درختش خبر بگیرد. ولی چون این درخت در خانه مردم بود، طبق قاعده باید هروقت میخواست داخل آن خانه بشود استیناس کند، کسب اجازه کند، «یا اللَّه» بگوید. ولی او یک آدم گردنکلفت قلدری بود و این کار را نمیکرد و سرزده داخل خانه مردم میشد (هرکس در داخل خانه خودش در یک وضعی است که نمیخواهد دیگران او را در آن وضع ببینند) و اسباب ناراحتی ایجاد میکرد. صاحب آن باغ چند بار به او تذکر داد ولی او گوش نکرد. آمد خدمت رسول اکرم و شکایت کرد: یا رسولَ اللَّه! فلان کس را شما نصیحت کنید، سرزده داخل خانه من میشود. حضرت او را خواستند و مطلب را به او فرمودند. گفت: خیر، من درختم آنجاست و حق دارم بروم. حضرت متوجه شدند که این آدم، آدم ناراحتی است.

فرمودند: پس یک کار دیگر بکن، بیا این درختت را به من بفروش، من درختی بهتر از این در جای دیگر به تو میدهم. گفت: نمیخواهم، درخت خودم را میخواهم.

فرمودند: دو درخت به تو میدهم. ولی باز نپذیرفت. سه درخت، چهار درخت و تا ده درخت [را حضرت به او پیشنهاد کردند،] باز قبول نکرد. فرمودند: من برای تو ضمانت درخت خرما در بهشت میکنم. گفت: درخت بهشت را هم نمیخواهم؛ درخت، همین درخت و اجازه هم نمیگیرم. نشان داد که یک آدم قلدری است.

(همان طور که قبلًا عرض کردم اسلام اول با نرمش وارد میشود ولی وقتی که فایده نبخشید خشونت اعمال میکند.) حضرت فوراً به صاحب باغ دستور دادند: به باغ میروی و درخت او را از ریشه میکنی و جلویش پرت میکنی! انَّهُ رَجُلٌ مُضارٌّ او مردی است

نام کتاب : آشنایی با قرآن ط-صدرا نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 4  صفحه : 80
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست