responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : آشنایی با قرآن ط-صدرا نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 3  صفحه : 201

برمیگشتند. یک سال به همین ترتیب حج صورت گرفت یعنی مشرکین حج کردند، مسلمین هم حج کردند؛ مسلمین یک امیرالحاج داشتند، آنها هم یک امیرالحاج. در سال نهم هم ابتدا گمان میرفت همینجور خواهد بود یعنی مسلمین برای خودشان هستند و کفار برای خودشان. در همین اوقات بود که گروه زیادی از قریش پیمان خود را شکسته بودند و به همین دلیل اسلام دیگر همپیمانی با آنها را قبول نمیکرد. در اینجا بود که سوره برائت نازل شد و اینجاست داستان معروفی که باز جزء مفاخر امیرالمؤمنین است.

فیالجمله اختلافی میان شیعه و سنی هست که سنیها یک جور نقل میکنند شیعهها جور دیگر، ولی بسیاری از سنیها مثل شیعهها نقل کردهاند. قضیه از این قرار است:

ابوبکر مأمور شد که امیرالحاج مسلمین باشد، با مسلمین حرکت کرد و رفت. بر پیغمبر اکرم وحی نازل شد (این را اهل تسنن هم قبول دارند) که از این سال به بعد دیگر مشرکین حق ندارند در امر حج شرکت کنند بلکه شما با آنها هیچ پیمانی ندارید و در حال جنگ [هستید] و چهار ماه هم به آنها مهلت بدهید. در آن چهار ماه آزادند هرجا میخواهند بروند، و در این مدت تصمیم خودشان را بگیرند. این اعلام غضبناک را چه کسی باید ابلاغ کند؟ وحی شد که تو خودت شخصاً باید اعلام کنی یا کسی از تو. پیغمبر اکرم چون خودشان نمیخواستند بروند اعلام کنند، دادند به علی علیه السلام. علی علیه السلام آمد و در بین راه به مسلمین رسید در حالی که آن شتر معروف پیغمبر را سوار بود. ابوبکر در خیمهای بود. ناگهان صدای شتر پیغمبر را شنید.

مضطرب شد که شتر پیغمبر اینجا چه میکند؟! دید علی علیه السلام آمده است. ناراحت شد. گفت حتماً خبر

نام کتاب : آشنایی با قرآن ط-صدرا نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 3  صفحه : 201
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست