responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : آزادی معنوی ط-صدرا نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 1  صفحه : 185

دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت

رخت بر بندم و تا ملک سلیمان بروم

این شعر در عین حال که عرفانی است، بیان حال او نیز هست. توضیح بیت دوم اینکه در تاریخ و افسانههای قدیم آمده است که اسکندر که به ایران آمد، یزد را محبس خود کرد یعنی هر کسی را که میخواست زندانی کند، به زندان یزد میبرد و از طرفی در قدیم شیراز و تخت جمشید را ملک سلیمان مینامیدند:

دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت

رخت بر بندم و تا ملک سلیمان بروم

اگر معنی عرفانی آن را درنظر بگیریم، مقصود از زندان سکندر، تن و عالم طبیعت و ماده، و مقصود از ملک سلیمان، عالم معناست. ولی در عین حال ایهام به این معنا (آرزوی بازگشت به شیراز) هم هست.

بعد برای اینکه به یزدیها برنخورد و آنها را مردم حق ناشناس جلوه نداده و خود هم مرد حق ناشناسی نباشد و همچنین اعتراف کرده باشد که مردم یزد با او خوشرفتاری کردهاند، در شعر دیگری از آنها ستایش میکند:

ای صبا از ما بگو با ساکنان شهر یزد

ای سر ما حق شناسان گوی چوگان شما

و قرار بود سفری هم به هندوستان بکند. تا کنار دریا رفت ولی آنجا گفت نه، ما اهل دریا نیستیم. از همان جا دومرتبه به شیراز برگشت. در همان گلگشت مصلّی ماند و دیگر حاضر نشد آنجا را رها کند.

مسلّماً شیخ بهایی که دنیا را گشته، با ملّایی که پنجاه سال از دروازه نجف بیرون نیامده است خیلی فرق میکند. او مردی است که با همه گروهها و طوایف در دنیا سر و کار داشته است. بسیاری علمای دیگر که ما داریم همینطور بودهاند. وقتی ما تاریخ را نگاه میکنیم میبینیم علمایی که زیاد مسافرت کرده و با طبقات گوناگون سر و کار داشتهاند و استادهای متنوعی در رشتههای مختلف دیدهاند (نظیر شهید ثانی) و در هر شهری با مردم بودهاند و فکر بازتر و وسیعتری دارند نسبت به افرادی که به اندازه آنها نابغه بودهاند و نبوغشان کمتر از آنها نبوده، اخلاصشان کمتر از آنها نبوده ولی همیشه در یک محیط زیسته و از محیط خود خارج نشدهاند. قهراً پختگی روح اینها برابر آنها نخواهد بود.

عرض کردم از هجرت، تعبیر معنوی هم در احادیث شده است:الْمُهاجِرُ مَنْ هَجَرَ

نام کتاب : آزادی معنوی ط-صدرا نویسنده : مطهری، مرتضی    جلد : 1  صفحه : 185
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست