اسباب و عوامل وجود خود) نداشته باشد از نوع این معانی نبوده و غلط حقیقی یا دروغ حقیقی خواهد بود (لغو، بیاثر). پس این معانی هیچگاه لغو نخواهد بود.
(5). این عمل فکری را طبق نتایج گذشته میتوان تحدید کرده و گفت عمل نامبرده این است که با عوامل احساسی، حد چیزی را به چیز دیگری بدهیم به منظور ترتیب آثاری که ارتباط با عوامل احساسی خود دارند.
(6). این ادراکات و معانی چون زاییده عوامل احساسی هستند دیگر ارتباط تولیدی 1 با ادراکات و علوم حقیقی ندارند و به اصطلاح منطق یک تصدیق شعری را
توجیه کنیم، بلکه حقیقت این است که هر یک از مفاهیم اعتباریه را که در نظر بگیریم خواهیم دید بر روی حقیقتی استوار است یعنی یک مصداق واقعی و نفسالامری دارد و نسبت به آن مصداق، حقیقت است و عارض شدن آن مفهوم برای ذهن از راه همان مصداق واقعی است، چیزی که هست ما برای وصول به منظور و مقصودهای عملی خود در ظرف توهم خود چیز دیگری را مصداق آن مفهوم فرض کردهایم و آن مصداق جز در ظرف توهم ما مصداق آن مفهوم نیست و در حقیقت این عمل خاص ذهنی که ما نامش را «اعتبار» گذاشتهایم یک نوع بسط و گسترشی است که ذهن روی عوامل احساسی و دواعی حیاتی در مفهومات حقیقی میدهد و این خود یک نوع فعالیت و تصرفی است که ذهن بر روی عناصر ادراکی مینماید و فرق این فعالیت و تصرف ذهنی با تصرفاتی که در مقاله 5 شرح آنها رفت این است که این تصرف تحت تأثیر تمایلات درونی و احتیاجات زندگانی (به طور ارادی یا غیر ارادی) واقع میشود و با تغییر آنها تغییر میکند به خلاف آن تصرفات که از نفوذ این عوامل آزاد است. علیهذا مفاهیم اعتباری از مفاهیم حقیقی اخذ و اقتباس شده است و همان طوری که در مقاله 4 گفته شد که خطای مطلق نداریم و هر خطایی از صحیحی پیدا شده است، اعتبار و فرض مطلق هم نداریم، تمام مفاهیم اعتباری از مفاهیم حقیقی حسی یا انتزاعی اقتباس شده است و این است معنای جمله متن: «هر یک از این معانی وهمی روی حقیقتی استوار است» و البته درک این مطلب در مورد اعتباریات شعری (مثال «شیر میآید») واضح است و در مورد اعتباریات عملی و اجتماعی نیز با بیانهایی که به تدریج در متن و پاورقیها میشود این مطلب واضح خواهد شد.
[1]. این مطلب که ادراکات اعتباری نمیتوانند با ادراکات حقیقی ارتباط تولیدی پیدا کنند از مهمترین نکات قوانین تفکر است و از نظر فن منطق که قوانین اصلی تفکر را