که به مصداقی میدهیم مصداق دیگری واقعی نیز دارد که از آنجا گرفته شده؛ مثلًا اگر انسانی را «شیر» قرار دادیم یک شیر واقعی نیز هست که حد شیر از آن اوست.
(4). این معانی و همی در عین حال که غیر واقعی هستند آثار واقعیه دارند، پس میتوان گفت اگر یکی از این معانی وهمیه فرض کنیم که اثر خارجی (مناسب با
«وهمی» اطلاق میشود و این از آن جهت است که هیچیک از آن ادراکات، تصویر و انعکاس یک امر واقعی و نفسالامری نیست و از یک واقعیت نفسالامری حکایت نمیکند و مصداقی جز آنچه انسان در ظرف توهم خویش فرض نموده ندارند.
نکتهای که تذکرش لازم است این است که ممکن است بعضی چنین بپندارند که مفاهیم اعتباری (مثلًا مفهوم مالکیت و مملوکیت) چون مفاهیمی فرضی و قرار دادی هستند و ما بحذاء خارجی ندارند پس صرفاً ابداعی و اختراعی هستند یعنی اذهان از پیش خود با یک قدرت خلّاقه مخصوصی این معانی را وضع و خلق میکنند؛ ولی این تصور صحیح نیست زیرا همان طوری که در مقاله 5 گفتیم قوه مدرکه چنین قدرتی ندارد که از پیش خود تصویری بسازد اعم از آنکه آن تصویر مصداق خارجی داشته باشد (حقایق) یا نداشته باشد (اعتباریات)، و همان طوری که در آن مقاله مشروحا بیان شد مادامی که قوه مدرکه با یک واقعیتی اتصال وجودی پیدا نکند نمیتواند تصویری از آن بسازد و فعالیتی که ذهن از خود نشان میدهد عبارت است از انواع تصرفاتی که در آن تصویرات مینماید از قبیل حکم و تجرید و تعمیم و تجزیه و ترکیب و انتزاع.
اینجا ممکن است این اشکال یا سؤال به نظر برسد که آن ضابطه کلی که در مقاله 5 بیان شد در مورد «ادراکات حقیقی» صادق است و در «اعتباریات» صادق نیست زیرا همان طوری که در بالا اشاره شد حقایق مصداق واقعی دارند و پیدایش آنها را از راه اتصال وجودی قوه مدرکه با مصداقهای واقعی میتوان توجیه کرد به خلاف اعتباریات که مصداق واقعی ندارند، پس آیا میتوان گفت که ذهن مفاهیم اعتباریه را از پیش خود وضع و خلق میکند؟
پاسخ این اشکال واضح است زیرا چنانکه به تدریج در ضمن مقاله معلوم خواهد شد هیچیک از ادراکات اعتباری عناصر جدید و مفهومات تازهای در مقابل ادراکات حقیقی نیستند که عارض ذهن شده باشند و ما ناچار باشیم راه ورود آنها را به ذهن