تفهیم و تفهّم نمودند معلومات زیادی را بدون توجه تصدیق نمودهاند (متکلّم هست، مخاطب هست، کلام هست، دلالت هست، اراده هست و ... بالاخره تأثیر هست، علیت و معلولیت مطلق هست) که هر یک از آنها در الزام ایشان و روشن کردن حق کافی است.
اینک برخی از شبهات ایده آلیسم:
[شبهه 1]
ما هر چه دست به سوی واقعیت دراز میکنیم بجز ادراک (فکر) چیزی به دست ما نخواهد آمد، پس بجز خودمان و فکر خودمان چیزی نداریم، و به عبارت دیگر هر واقعیتی که به پندار خودمان اثبات کنیم در حقیقت اندیشه تازهای در ما پیدا میشود، پس چگونه میتوان گفت «واقعیتی خارج از خودمان و فکر خودمان داریم» در صورتی که همین جمله خودش اندیشه و پنداری بیش نیست.
پاسخ
چنانکه روشن است، در ضمن شبهه واقعیتی فی الجمله اثبات شده و آن «واقعیت ما و فکر ما» است که معلوم ماست؛ و البته این سخن راست است، چیزی که هست
کرد. از این جهت است که فلاسفه از قدیم گفتهاند با انکار این اصل هیچ حقیقتی را نمیتوان اثبات کرد.
[1]. و به عبارت دیگر راههایی که بشر به خیال خود برای رسیدن به واقع فرض کرده راه رسیدن به واقع نیست، بلکه راه وصول به یک رشته اندیشهها و افکار است.
مثلًا انسان از راه حس و مشاهده مستقیم میخواهد از عالم آسمانها مطلع شود، و یا از راه تجربه و آزمایش میخواهد یک قانون کلی را در طبیعت کشف کند، و یا از راه عقل و فکر میخواهد وجود یک حقیقتی را ثابت نماید؛ آیا پس از آنکه مدتی پشت تلسکوپ به مشاهده پرداخت و یا در آزمایشگاه عملیات آزمایشی را انجام داد و یا مقدار زیادی به مغز خود فشار آورد آخر کار جز به یک مشت ادراکات و صور ذهنی که در حافظه خود جمع نموده به چیز دیگری نائل شده است؟ پس این راهها که بشر آنها را راه رسیدن به واقعیت خارجی میپندارد فقط راه وصول به یک رشته افکار و اندیشههای ذهنی است نه راه وصول به واقع خارجی.