نظر به اینکه سنخ بحث فلسفی با سنخ بحثهای علمی دو سنخ صد در صد مختلف میباشد هیچگاه یک مسأله علمی از هیچ علم، جزء بحث فلسفی نبوده و متن بحث فلسفی قرار نخواهد گرفت، بلکه هر گونه بحث و کاوش فلسفی (الهی یا مادی) از بحثهای علمی کنار میباشد و به روش خاصی که از بود و نبود سخن گوید
انتزاع: انتزاع در اصطلاح فلسفه و روانشناسی معمولًا به یک عمل خاص ذهنی گفته میشود که آن را «تجرید» نیز میتوان نامید، به این نحو که ذهن پس از آنکه چند چیز مشابه را درک کرد آنها را با یکدیگر مقایسه مینماید و صفات مختص هر یک را از صفت مشترک آنها تمیز میدهد و از آن صفت مشترک یک مفهوم کلی میسازد که بر همه آن افراد کثیره صدق میکند. در این هنگام گفته میشود که این مفهوم کلی از این افراد انتزاع شده است، مثل مفهوم انسان که از زید و عمرو و غیره انتزاع شده است.
در اصطلاحات فلسفی کلمه «انتزاع» در موارد دیگر نیز استعمال میشود.
در اینجا منظور از این تعبیر صرفاً این است که فلسفه بر اساس یک مسأله علمی استدلال فلسفی میکند و نتیجه فلسفی میگیرد و به اصطلاح یک مسأله علمی را صغرای قیاس فلسفی خود قرار میدهد (نه کبری) و از روی اصول کلی خود یک نتیجه فلسفی استنتاج میکند.
پس معلوم شد در عین اینکه فلسفه غیر از علم است، بین ایندو رابطه خاصی برقرار است که هم علم از فلسفه استفاده میکند و هم فلسفه از علم. در ضمن مقالات آینده خواهد آمد که نیازمندی علوم به فلسفه منحصر به این جهت که گفته شد نیست، بلکه جمیع قوانین کلی علمی قانون بودن و قطعی بودنشان متوقف به یک سلسله اصول کلی است که فقط فلسفه میتواند عهدهدار صحت آن اصول باشد.