در حدود قرن پنجم قبل از میلاد در یونان قدیم که در آن وقت دارای تمدنی عالی بود و فلاسفه و دانشمندان بزرگی در آن سرزمین ظهور کرده بودند و مکاتب فلسفی گوناگونی را به وجود آورده بودند، به واسطه حوادث چندی- که از آن جمله است بروز عقاید و آراء گوناگون و متضاد در مسائل فلسفی و پیدایش نظریههای مختلف درباره توجیه جهان- عدهای از دانشمندان یکباره حیرت زده شدند و تمام ادراکات و آراء عقاید بشری حتی بدیهیات اولیه را باطل و خیال محض دانستند و هیچ ارزشی برای هیچ فکر و هیچ ادراکی قائل نشده جهان معلومات را هیچ در هیچ دانستند و به این ترتیب مکتب سفسطه (سوفیسم) پدید آمد.
ولی در مقابل این عده، سقراطیون و بالاخص ارسطو قیام کردند، راههای مغلطه آنان را باز و ارزش معلومات را تثبیت نمودند و ثابت کردند که جهان معلومات هیچ در هیچ نیست و انسان نیرویی دارد که میتواند اشیاء را آنطور که در واقع و نفس الامر هستند در یابد و اگر انسان فکر خود را راست و درست راه ببرد میتواند به ادراک واقع و نفس الامر نائل شود.