یک نوع غرور و از خصائص دوره اسکولاستیک [1] و قرون وسطائیها میداند. در نظر دانشمندان جدید اعتقاد به قطعی بودن و یقینی بودن یک قانون علمی آنطور که قدما تصور میکردند یک عقیده ارتجاعی است.
شاید از قرن نوزدهم به بعد در میان دانشمندان کسی یافت نشود که مانند قدما در طبیعیات اظهار جزم و یقین کند (هر چند قدما هم مسائل طبیعیات و فلکیات را چندان یقینی نمیدانستند و آنها را «حدسیات» میخواندند).
دانشمندان جدید هر گاه فرضیهای ابراز دارند که تجربههای موجود آن را تأیید کند ادعای یقین مطلق درباره آن نمیکنند و به عنوان «حقیقت مسلّم» آن را بیان نمیکنند.
اینشتین [2] دانشمند معروف معاصر درباره نظریه معروف خود «نسبیت» که جانشین نظریه جاذبه عمومی نیوتن [3] در فیزیک شده است بیش از این نمیگوید که «تجربههای فعلی آن را تأیید کرده است».
آری تنها مادّیون هستند که در این مسائل اظهار قطع و یقین میکنند و این مسائل را حقایق مسلّمه تلقی میکنند و به دانشمندانی که پدید آورنده این فرضیهها هستند اعتراض دارند که چرا در حقیقی بودن آنها تردید دارند.
چنانکه بعداً در همین مقاله در حاشیه مستقلی که آراء مادیون را درباره «ارزش معلومات» بیان و انتقاد میکنیم توضیح خواهیم داد مادیون روی غرض خاص چارهای ندارند جز آنکه بر خلاف همه دانشمندان، مسائل تجربی را یقینی بدانند و اگر غیر از این بگویند پایه فلسفه موهومشان خراب میشود؛ و از طرف دیگر میبینند فرضیههای طبیعی بالعیان تغییر میکند و ناسخ و منسوخ دارد، ناچار یک مطلب موهوم دیگری را «تکامل حقیقت» عنوان میکنند و جار و جنجال راه میاندازند و میخواهند از این راه، هم برای علوم طبیعی ارزش یقینی قائل شوند و هم تغییر و تبدیل فرضیهها را توجیه کنند.
گمان میکنم که با بیاناتی که تا کنون در این مقدمه شده بر خواننده محترم روشن شده باشد که تکامل حقیقت به معنایی که منظور مادیین است (تغییر تکاملی) موهوم