نام کتاب : تفسیر و مفسران نویسنده : معرفت، محمدهادی جلد : 2 صفحه : 366
راه «اللّه» چون به وسائل عبادات و متابعت اوامر و نواهی، به نهایت کمال «فإذا أحببته کنت سمعه و بصره و رجله و یده و لسانه» وصول مییابند و به مرتبه محبوبی میرسند، به دو قسم میشوند: قسم اول، آنهایند که نور تجلّی الهی، ساتر نور عقل ایشان گشته و در بحر وحدت «محو» و مستغرق شدند و از آن استغراق و بیخودی، مطلقا بار دیگر به ساحل «صحو» و مرتبه عقل باز نیامدند؛ و چون مسلوب العقل گشتند، به اتفاق اولیا و علما، تکالیف شرعیه و عبادات، از این طایفه ساقط است. چو تکلیف بر عقل است و ایشان را والهان طریقت میگویند: هاتفی گفت ای حرم را خاص خاص^ هر که او از بندگی خواهد خلاص محو گردد عقل و تکلیفش بهم^ ترک گیر این هر دو را درکش قلم قسم دوم، آن دستهاند که پس از آنکه مستغرق دریای وحدت گشتند و از هستی خود فانی شده و به بقای حق باقی گردیدند، ایشان را از آن استغراق توحید، و سکر وصل به حق، بجهت ارشاد خلق، به ساحل «صحو» بعد «المحو» و فرق بعد الجمع، فرود آوردند؛ و این گروه، چنانکه در بدایت امر، به حقوق شرعیه از فرائض و نوافل قیام نمودهاند، در نهایت امر نیز همچنان قیام مینمایند و از رعایت اوضاع و قوانین شرعیه و عبادات، دقیقهای فرو نمیگذارند و دگر باره از وسائط و وسائل دست بر نمیدارند؛ زیرا حکمتهای بینهایت ظاهری و باطنی، در ضمن آن حالت (محو و جمع) مشاهده فرموده و به عین الیقین دیده؛ و آنچه دیگران را در ادای آن گمان است، ایشان را اکنون یقین و از روی عیان است». [1] «جمع در اصطلاح اهل عرفان، مقابل فرق است؛ و فرق، احتجاب از حق به خلق میباشد؛ یعنی همه، خلق بیند و حق را من کل الوجوه نبیند و غیر داند؛ و جمع، مشاهده حق است بی خلق؛ و این مرتبه فنای سالک است؛ چون تا زمانی که هستی سالک بر جای باشد، شهود حق، بیخلق، میسّر نیست؛ و جمع الجمع، شهود خلق است، قایم به حق؛ یعنی حق را در جمیع موجودات و مخلوقات مشاهده مینماید ...». [2] [1] ر. ک: شرح گلشن راز، ص 296 و 300. [2] همان، ص 26 و 27.
نام کتاب : تفسیر و مفسران نویسنده : معرفت، محمدهادی جلد : 2 صفحه : 366