نام کتاب : تفسیر و مفسران نویسنده : معرفت، محمدهادی جلد : 1 صفحه : 480
سنت و با مدد نص قرآن به تبیین ابهام پرداخته فرمود: میانه کف دست یکی از مواضع هفت گانهای است که نمازگزار به هنگام سجده باید بر زمین نهد. این به مثابه صغرای استدلال است که برگرفته از نص حدیث پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله میباشد و کبرای استدلال را از آیه استفاده فرمود که مفاد آن عام است و شامل هر موضع سجدهای میشود، چه موضعی که سجده در آن واقع میشود (مکان نمازگزار- مسجد) و چه عضوی که در هنگام سجده بر زمین نهاده میشود، هر دو، از آن خداست و آنچه از آن خداست، مشمول کیفر نخواهد شد؛ زیرا کیفر شامل چیزی میشود که متعلق به خود تبهکار است نه آنچه متعلق به خداوند است؛ که این استنباطی به غایت ظریف و دقیق است. از همین جاست که مفسران باید روش تفسیر را از دقت و ظرافتی که امام علیه السّلام اعمال نموده بیاموزند و آن را سرمشق و سر لوحه خود قرار دهند. آنچه در اینجا عجیب مینماید سخن جزیری است که به عنوان علت وجوب قطع دست از مفصل کف، یعنی مچ دست، ابراز داشته است. او میگوید: «چون دزدی به طور مستقیم به وسیله کف دست صورت میپذیرد، اما ساعد و بازو تنها حامل کف دست هستند و عقاب تنها بر عضوی واقع میشود که مستقیما جنایت را انجام میدهد؛ به همین دلیل، اول دست راست قطع میشود؛ زیرا در اکثر اوقات، دزدی به وسیله دست راست صورت میگیرد» [1]. ولی مقتضای این دلیل آن است که قطع دست از بن انگشتان انجام گیرد؛ چنان که فقهای امامیه گفتهاند و روایات اهل بیت هم آن را تأیید میکند؛ چون انگشتان هستند که مال سرقت شده را بر میدارند و کف تنها حامل انگشتان است! ابن حزم اندلسی میگوید: «علی انگشتان دست و نصف قدم پا را قطع میکرد، ولی عمر هر دو را از مفصل قطع میکرد. خوارج عقیده داشتند قطع باید از آرنج یا بالای بازو باشد» [2]. [1] الفقه علی المذاهب الاربعه، ج 5، ص 159. [2] المحلی، ج 11، ص 357، شماره 2284.
نام کتاب : تفسیر و مفسران نویسنده : معرفت، محمدهادی جلد : 1 صفحه : 480