ساعت هشت صبح روز دوشنبه شانزدهم فروردينماه سال هزار و سيصد و سى و سه هجرى شمسى بود كه ستاره درخشنده و تابناكى در آسمان تقوى و فضيلت افول كرد و نور آنكه قريب هفتاد و هفت سال در عالم ملكوتى علم و معرفت جلوهگر بود الى الابد از چشمها ناپديد گرديد.
نگون شد ز چرخ هنر اخترى
فروشد بچاه عدم گوهرى
تاريخ مزبور مطابق بود با اوّل شعبان المعظم سال هزار و سيصد و هفتاد و سه هجرى قمرى كه مؤلّف جليل القدر اين كتاب از اين دار فانى پرمصائب، بسراى جاودانى شتافت و پس از مدّتها تحمّل رنج و زحمت، با نفسى مطمئنّ و قلبى سليم، راضيا و مرضيّا نداى ارجعى را اجابت كرد و بقول ابن يمين از اين جهان پرآشوب:
مصحف بكف و چشم بره روى بدوست
با پيك اجل خندهزنان بيرون شد
رحمة اللّه عليه رحمة واسعة
تأسّفم نسبت باين ضايعه جبرانناپذير و تأثّرم از اين فقدان اسفناك تنها از اين جهت نيست كه پدرى دانشمند و عالىقدرى را از دست داده و گوهر گرانبها و بىنظيرى گم كردهام كه در فراق او تا عمر دارم ماتمزده و عزادارم زيرا اجل، مقدّر است و مرگ، حتمى، هركس و هرچيز در هرمقام و رتبهاى كه باشد بحكم كُلُّ شَيْءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ ناچار بايد منازل حيات و مراحل كمال را بپيمايد و بقول ابو العلاء معرّى از دار اعمال، بدار شقوه يا رشاد منتقل گردد.
نام کتاب : ریحانة الادب فی تراجم المعروفین بالکنیه او اللقب نویسنده : مدرس تبریزی، محمدعلی جلد : 8 صفحه : 4