نام کتاب : ریحانة الادب فی تراجم المعروفین بالکنیه او اللقب نویسنده : مدرس تبریزی، محمدعلی جلد : 6 صفحه : 97
مشرب و لاابالى، پيوسته با كلاهى نمدى در سر و خرقهاى كهنه در بر و كتابى كهنه در بغل سياحت ميكرد و پيرامون علائق دنيوى نمىگشت و از او است:
دل مجروح را پرواى تن نيست
شهيد عشق، محتاج كفن نيست
مرا دل مىكشد جايى كه آنجا
صبا را زهره آمد شدن نيست
ما را هوس صحبت جانپرور يار است
ورنه غرض از باده نه مستى نه خمار است
آتش نفسان، قيمت ميخانه شناسند
افسردهدلان را بخرابات چه كار است
در مدرسه كس را نرسد دعوى توحيد
منزلگه مردان موحّد سر دار است
تسبيح چه كار آيد و سجّاده چه باشد
بر مركب بىطاقت روح اينهمه بار است
ناصر اگر از هجر بنالد عجبى نيست
مهجور ز يار است و پريشان ز ديار است
روزى ناصر در بغداد كنار دجله با سلمان ساوجى سابق الذكر ملاقات كرد، پيش از شناسائى، سلمان پرسيد كه چه كسى؟ گفت مردى غريب شاعر، سلمان براى امتحانش گفت: دجله را امسال رفتارى عجب مستانه بود پس ناصر فى الحال گفت: پاى در زنجير و كف بر لب مگر ديوانه بود. لطف طبعش را تحسين كرده و بخانهاش برد و چند روزى بوظائف ضيافت قيام نمود. وفات ناصر در سال هفتصد و هفتاد و نهم هجرت واقع گرديد.
(ص 259 ض و 4548 ج 6 س و 56 مخل)
ناصر حسين- سيد ناصر حسين
ملقّب به شمس العلما، فرزند صاحب عبقات سيد حامد حسين سابق الذكر (متوفى بسال 1306 ه- غشو) عالمى است متبحّر فقيه اصولى محدّث رجالى كثير التّتبّع وسيع الاطّلاع دائم المطالعة، از اعاظم علماى اماميّه هندوستان و مفتى و مرجع اهالى آن سامان كه از والد معظّم خود و سيد محمد عباس تحصيل مراتب علميّه كرد، در تمامى فضائل و كمالات نفسانيّه طاق و پدر والاگهر خود را وارث بالاستحقاق و آن منبع فضل و شرف را نعم الخلف و مصداق اين شعر بود:
زنده است كسيكه در ديارش
باشد خلفى بيادگارش
نام کتاب : ریحانة الادب فی تراجم المعروفین بالکنیه او اللقب نویسنده : مدرس تبریزی، محمدعلی جلد : 6 صفحه : 97