گرديده و از او است:
دشمن ما را سعادت يار باد
در جهان از عمر برخوردار باد
هركه خارى مينهد در راه ما
خار ما در راه او گلزار باد
اى دل تو اگر مست نهاى هشيارى
زان پيش كه بگذرد جهان بگذارى
كم خسب بوقت صبح كاندر پى تست
خوابى كه قيامتش بود بيدارى
هرسبزه كه در كنار جوئى رسته است
گويى ز خط بنفشه موئى رسته است
تا بر سر لاله پا بخوارى ننهى
كان لاله ز خاك لالهروئى رسته است
1- بحر الحقائق و المعانى فى تفسير السبع المثانى 2- كشف الحقائق و شرح الدقائق 3- مرصاد العباد من المبدء الى المعاد در سير و سلوك و وصول و تربيت نفس.
(كف و 4567 ج 6 س و 248 ض)
نجم الدين- زركوب
- شاعرى است تبريزى ايرانى كه شهرتش و يا تخلّص شعريش زركوب بود، با عسرت و تنگدستى ميزيسته و اين شعر را مناسب حال خود گفته است:
منم زركوب و محصولم ز صنعت
بجز فريادى و بانگى نباشد
هميشه در ميان زر نشينم
و لكن هرگزم دانگى نباشد
در رياض العارفين همان دو شعر مذكور در شرح حال نجم الدين رازى مذكور فوق را (دشمن ما را الخ) با تفاوتى كم بعلاوه چند شعر ديگر بهمين زركوب نسبت داده است:
روز و شب با عزّ و نازش كار باد
هركه كافر خواند ما را گو بخوان
او ميان مؤمنان ديندار باد
هركه چاهى ميكند در راه ما
چاه ما در راه او هموار باد
هركه ملك و مال ما را حاسد است
ملك و مالش در جهان بسيار باد