نام کتاب : ریحانة الادب فی تراجم المعروفین بالکنیه او اللقب نویسنده : مدرس تبریزی، محمدعلی جلد : 2 صفحه : 162
مگر خنساء كه او زن نيست بلكه چهار خصيه دارد. گويند در جنگ قادسيّه با چهار پسرش حاضر بود، ايشان را با عبارات گوناگون و تلاوت آيات قرآنى و تذكر بقاى آخرت و فناى دنيا و مانند اينها تحريص بقتال مينمود تا آنكه هرچهار، يك مرتبه بشهادت رسيدند، خنساء بمجرّد شنيدن گفت: حمد خداى را كه مرا با شهادت ايشان معزّز گردانيد و اميدوارم كه مرا نيز در آخرت با ايشان در محل رحمت خود نگهداشته و يكجا جمع نمايد. بعد از شهادت ايشان عمر، راه معاشى براى خنساء مقرّر داشت كه تا زنده بوده از همان مجرى امرار معاش ميكرده است. اكثر اشعار خنساء در مرثيه برادر پدريش صخر و برادر مادريش معاويه ميباشد كه هردو در واقعه يوم الكلاب از ايّام مشهوره عرب مقتول شدهاند چنانچه در مرثيه صخر گويد:
يذكرنى طلوع الشمس صخرا
و ابكيه لكل غروب شمس
ديوان خنساء در بيروت چاپ شده است، او را خنساء گفتن بجهت زيبائى و نهايت خوبروئى او بوده است كه خنساء بعربى بقره وحشيه است. وى بسال 646 م در حدود سال بيست و ششم هجرت درگذشت. (ص 837 مط و 117 ج 1 خيرات و 109 در منشور)
خنساء المغرب حمده بنت زياد
- شاعره اندلس، از اهالى وادى اشن آن ناحيه، اديبه عصر و اعجوبه زمان خود بود، از كثرت فصاحت و بلاغت و مهارت در فنون شعرى بخنساى مشهوره مذكوره در بالا تشبيهش كرده و بخنساء مغربش موصوف دارند. بلغا تاب معارضه كلمات سحرآيين وى را نداشته و از در عجز درميآمدند و از اشعار بديعه او است:
و لما ابى الواشون الا افتراقنا
و ما لهم عندى و عندك من ثار
و شنوا على اسماعنا كل غارة
و قل حماتى عند ذاك و انصارى
غزوتهم من مقلتيك و ادمعى
و من نفسى بالسيف و السيل و النار
گويند روزى با يكى از دوستان بصحرا رفتند، منظره عجيبى ديدند، گل و شكوفه در اطراف آن صحرا، مانند كواكب آسمان، درخشان و آب صاف در نهر، موجزنان بود كه انسان از ديدن آن انگشت حيرت بدندان مىگزيد، بيش از وصف، در شگفت آمد،
نام کتاب : ریحانة الادب فی تراجم المعروفین بالکنیه او اللقب نویسنده : مدرس تبریزی، محمدعلی جلد : 2 صفحه : 162