اى ز مهر حيدرم هر لحظه در دل صد صفاست‌

از پى حيدر حسن ما را امام و رهنماست‌

هم چه كلب افتاده‌ام بر خاك درگاه حسن‌

خاك نعلين حسين اندر دو چشمم توتياست‌

عابدين تاج سر و باقر دو چشم روشن است‌

دين جعفر بر حقست و مذهب موسى رواست‌

اى موالى وصف سلطان خراسان را شنو

ذرّه‌اى از خاك قبرش دردمندانرا دواست‌

پيشواى مؤمنانست اى مسلمان تقي‌

گر نقى را دوست دارم در همه مذهب رواست‌

عسگرى نور دو چشم عالم و آدم بود

همچه مهدى يك سپه سالار در ميدان كجاست‌

قلعه خيبر گرفته آن شهنشاه عرب‌

ز آنكه در بازوى حيدر نامه‌اى از لا فتى است‌

شاعران از بهر سيم و زر سخنها گفته‌اند

احمد جامى غلام خاص شاه اولياست‌

گر منزل افلاك شود منزل تو

وز كوثر اگر سرشته باشد گِل تو

چون مهر على نباشد اندر دل تو

مسكين تو و سعيهاى بى‌حاصل تو

مستان اگر كنند فغانى بتوبه ميل‌

پيرى باعتقاد به از پير جام نيست‌