يکي از مسائل و پرسشهاي مهم جامعهشناسي، مسئلهي ترابط فرد و
جامعه است و اين که آيا جامعه در تکوين و شخصيت فرد موثر است؟ آيا تاثير
حداکثري است، به گونهاي که فرد هيچ گونه استقلال و ارادهي از خود ندارد،
يا اين که تاثير حداقلي است و ارادهاي براي انسان باقي ميماند؟ و آيا فرد
ميتواند درتحول جامعه تاثير گذار باشد؟ اين پرسش معرکهي آراي جامعه
شناسان و روان شناسان است.
قرآن کريم و سنت اهل بيت (ع) براي محيط و جامعه نقش تعيين کنندهاي
قائل است و تاثيرگذاري محيط- اعم از محيط درون رحم، محيط خانواده، محيط
مدرسه و دانشگاه، محيط جغرافيايي، محيطهاي انساني و اجتماعي- را بر فرد
ميپذيرد؛ ولي منکر تاثير گذاري وراثت و فطرت دروني و غريزهي حيواني نيست.
به همين دليل، بر تاثيرگذاري فرد بر جامعه نيز تاکيد ميورزد.
با توجه به توضيح فوق، آيات مربوط به اين بحث، به دو دسته تقسيم ميشوند:
1. آيات مربوط به تاثيرگذاري جامعه بر فرد
وَاذا قيلَ لَهُمْ تَعالَوا اِلي ما اُنْزَلَ اللهَ وَ
اِلَي الَّرسُولِ قالُوا حَسْبُنا ما وَجَدْنَا عَلَيهِ آباءَنا اَو لَوْ
کانَ آباؤُهُم لا يعْلَمُونَ شَيئاً و لا يهْتَدونَ[1]؛ و چون به
آنان گفته شود به سوي آن چه خدا نازل کرده است و به سوي پيامبر[ش] بياييد،
ميگويند: آن چه پدران خود را بر آن يافتهايم ما را بس است. آيا هر چند
پدرانشان چيزي نميدانسته و هدايت نيافته بودند.
وَ لَقَدْ کانَ لَکُمْ فيهِمْ اُسْوَهٌ حَسَنَهٌ لِمَنْ کَانَ يرْجُو اللهَ وَ الْيوْمَ الآخِر[2]؛ قطعاً براي شما در [پيروري از] آنان سرمشقي نيکوست؛ [يعني] براي کسي که به خدا و روز بازپسين اميد ميبندند.
والسّابِقُون الْاَوَّلُونَ منَ الْمُحاجِرينَ وَ الْاَنْصارِ وَ الَّذينَ اتَّبَعُوهُمْ بِاِحْسان[3]؛ و پيش گامانِ نخستين از مهاجران و انصار، و کساني که با نيکوکاري از آنان پيروي کردند.