نمودهاند که از رويکردها و ره يافتهاي متفاوت ناشي شده اند. به پارهاي از اين تعريف ها اشاره مي کنيم:
فرايندي که در آن، مدير از طريق کوشش ديگران کار را به انجام مي رساند. [1]
انحام عمليات براي حصول به هدف يا هدفهاي از پيش تعيين شده، از طريق هدايت و تلفيق و مساعي افراد. [2]
استفادهي مناسب از منابع و امکانات موجود به منظور نيل به اهداف معين . [3]
علم و هنر متشکل و هماهنگ کردن و رهبري و کنترل فعاليتهاي گروهي، به منظور حصول به هدف يا هدفهاي مشترک خاص. [4]
تامين حداکثر نتايج با حداقل مساعي، به نحوي که حداکثر رفاه و
رضايت خاطر را هم براي کارکنان و هم براي کارفرمايان فراهم کند و بهترين
خدمات و يا مرغوب ترين کالاها را به مشتريان و يا عموم مردم ارائه دهد. [5]
کوتينر در کتاب مديريت: فرايندي براي حل مسائل مي نويسد: مديريت
عبارت است از فرايندي براي حل مسائل مربوط به تامين هدفهاي سازماني به نحو
مطلوب، از طريق استفاده موثر و کارآمد از منابع کمياب، در يک محيط در حال
تغيير. عناصر تشکيل دهندهي اين تعريف عبارت اند از: فرايندي براي حل
مسائل به عنوان مهم ترين وظيفهي مديران، هدف هاي سازماني، کارايي، منابع
کم ياب از قبيل زمان، افراد، سرمايه و مواد اوليه، محيط در حال تغيير. [6]
فردريک ونيلوتيلور در کتاب اصول مديريت علمي به تبيين مديريت علمي و
تفاوت آن با مديريت سنتي پرداخته، مي نويسد: مديريت علمي به دنبال نشان
دادن روشي براي بالا بردن کارايي ملي است. چه بسيار زيانهاي بزرگي که به
دليل ناکارايي بر کشور وارد مي آيد و درمان اين ناکارايي در مديريت علمي
نهفته است، نه در جست و جوي مردان
[1] اصول مديريت و رفتار سازماني، ترجمه و تاليف دکتر منوچهر حاضر و امير عابديني راد، ص 7