4-4. بحراني که در انسانشناسي ديني ديده ميشود، وجود تحريفها
و انحرافهايي است که در ادياني چون دين مسيح، يهود و بسياري از اديان
ديگر اتفاق افتاده است؛ لذا اگر انديشمند مغرب زمين بر اساس متون مقدسي که
صبغهي بشري پيدا کردهاند بخواهد به شناخت انسان بپردازد، به چيز معتنابه و
قابل ارزشي دست نمييابد.
شايان ذکر است که قرآن کريم از برکت حمايت و اعجاز الهي از هر گونه
تحريف و انحرافي مصون و محفوظ مانده است و مسلمانان ميتوانند با مراجعه
به اين ثقل اکبر و تفسير آن به وسيلهي ثقل اصغر، يعني ائمه اطهار (ع) نوعي
انسانشناسي واقعي ديني را تحصيل نمايند.
5-4. بحران انسانشناسي عرفاني و شهودي اين است که عارف به لحاظ
مشکلات زبانشناسي نميتواند آن را از علم حضوري به علم حصولي تبديل کند؛
مثلاً مفاهيم عرفاني خاص و شخصياند؛ و نميتوان آن را با الفاظ و مفاهيم
زباني و کلامي، که عمومياند، به رشتهي سخن درآورد و به ديگران انتقال
داد؛ لذا همهي عرفا از تنگناي زبان مينالند.
6-4. بحران انسانشناسي عقلي، ناتواني عقل در شناخت ساحتها و
ابعاد مختلف انسان است و از طرفي فيلسوفان در مقام اثبات ديدگاههاي خود،
بعضاً از دستاوردهاي تجربي به صورت مقدمهي برهان بهره ميگيرند؛ نتيجه
ظني و غير يقيني به ارمغان ميآورد؛ زيرا نتيجه تابع اخس مقدمات است.
5. مسائل و مباحث انسان شناسي
1. تعريف انسانشناسي از ديدگاه مکاتب مختلف
2. تاريخچهي انسانشناسي
3. رابطهي انسانشناسي با علوم ديگري چون: روانشناسي، اخلاق،
علوم تربيتي، فلسفه، حقوق، سياست، جمعيتشناسي، اقتصاد، زيستشناسي و ..
4. روش انسان شناسي
الف) آيا حقيقت انسان قابل شناخت است و ميتوان با معرفت به کنه آن دست