متفکران اسلامي- اعم از فلاسفه، متکلمان و عارفان- به طور مستقل
به مسئلهي قلمرو دين نپرداختهاند؛ ولي از مجموع سخنان آنان در مسائلي
چون: ضرورت بعثت پيامبران، مسئلهي امامت و غيره، ميتوان ديدگاههايي را
به آنها نسبت داد.
متفکران اسلامي در اين عرصه، به طور کلي، به دو دستهي سنتگرايان و
متجددان منشعب ميشوند؛ سنتگرايان براي کتاب و سنت در کنار عقل اهميت
اساسي قايلاند، ولي متجددان بيشتر به دستآوردهاي علوم تجربي توجه
مينمايند و در تفسير متون ديني از آنها بهره ميگيرند؛ ولي هر دو گروه در
شناخت کارکردهاي دين تلاش ميکنند، گرچه برخي از متجددان تنها
کارکردگرايانه به دين مينگرند و روش پراگماتيستي را بر ساير روشهاي ترجيح
ميدهند.
متفکران اسلامي از جهت داوري در مسئلهي قلمرو دين، به سه گروه عمده طبقهبندي ميشوند:
– گروه نخست که رويکرد افراط گرايانه دارند به تعطيلي عقل و تجربه
فتوا دادند و تمام معارف بشري را از قرآن، يا قرآن و سنت جويا شدند.
– گروه دوم رويکردي تفريطي دارند و قلمرو دين را تنها در مسائل
مربوط به ارتباط انسان با خدا منحصر ساختند و ساير آيات و روايات اجتماعي و
دنيوي را طرد نمودند.
– سومين گروه با رويکردي معتدلانه به نيازهاي ديني انسان اعم از
نيازهاي دنيوي و اخروي پرداخته، قلمرو دين را در هر دو ساحت دنيا و آخرت
مشخص کردند، بدون اين که عقل و تجربه را به حاشيه برانند.