ايام حج بود [2] و پيغمبر خدا تصميم گرفته بود ساير قبايل عرب را نيز به
اسلام دعوت كند , گروهى از قريش كه بى اندازه مضطرب شده بودند براى چاره جوئى
و شروع يك مبارزه منفى بازدارنده با وليد بن مغيره كه مرد سالمند و بزرگى در
ميان قريش بود گرد هم آمدند , وليد به آنان گفت : شما آگاهيد كه آوازه محمد
در اطراف پيچيده و اكنون زمان انجام مراسم حج فرا رسيده و در اين روزها
كاروانهائى از عرب راهى ديار شمايند , درباره او همه يك نظر شويد و تمامى به
يك جور درباره اش سخن بگوئيد و چنان نباشد كه هر دسته اى سخنى برخلاف ديگرى
بگويد .
گفتند :
اى ابا عبدالشمس هر چه تو بگوئى و هر نظرى بدهى ما همگى همان را خواهيم گفت
.
وليد گفت : شما سخنى را انتخاب كنيد تا من هم با شما هم آوا شوم .
ما مى گوئيم محمد كاهن است ! .
نه , بخدا او كاهن نيست ما كاهنان را ديده ايم سخنان محمد به