(بسم الله الرحمن الرحيم) 1 سپاس مر خداوندى را كه از مشرقهاى
غيب پوشيدهاش خورشيدهاى انوار تابناكش را بر دميد(1) و از هيبت و شكوه
زيباى خود أرواح رخشان و پاكش را به فرمانبردارى و خشوع آورد، و به واسطه
جارى بودن فرمان و حكمت كاملش- به سبب ابهت چيرگى و غلبهاش- نفوس سركش و
رمنده را به فروتنى واداشت، و از برخورد عقوبت بزرگش گروه سركشان را به
بىتابى و زارى آورده و به خوارى سر به حكم او نهادند، و جمعيت اسلام و
ايمان و تقوا را خطاب ارجمند خويش بشنواند و بدان راه راست او را پيمودند،
پس فرامين او را به جان و دل فرمانبردار و نعمتهايش را سپاسگزار شدند، و در
دلهاى صاحبان مقام إحسان و صدق، اسرار اعمال و شريعتهاى گذشته و باقيمانده
را به امانت گذارد و صاحبان خرد و فهم را- از آن رو كه از لطايف حكمتها و
شگفتيهاى علومى كه در آسمانها و زمين است آگاهى شأن بخشيده- بهره رساند، و
در سرا پرده
(1). شيخ عبد الرزاق كاشانى در رساله اصطلاحاتش گويد: مشرقهاى شمس حقيقت يعنى تجليات ذات پيش از فناى كامل در عين احديت جمع.