آمدند و آنها را از صحنه بيرون بردند : يكى راه تطميع بود , دوم راه تهديد .
تمام سياستمداران در اين دو صحنه باختند . بعضى ها تطميع شدند و بعضى با تهديد
از بين رفتند و بعضى هم با تطميع و هم با تهديد . در هيچ تاريخى نيست و از هيچ
مورخى نرسيده است كه درباره انبياء حتى پيشنهاد تطميع را داده باشند . نه تنها
تطميع در اينها اثر نكرد , بلكه پيشنهادش را هم ندادند . تهديد كرده اند اما
تطميع نكردند , يعنى به هيچ پيامبرى نگفتند تو اين مبلغ پول را بگير و ساكت
باش يا با اعمال اينگونه از غرائز جنسى از صحنه بيرون برو . در برابر انبياء
الهى كسى پيشنهاد تطميع ندارد چون قسمت مهم زندگى انبياء در بين خود همان امت
بود و معمولا به چهل سالگى كه مى رسيدند , مقام شامخ نبوت را نائل مى شدند .
اينها مردانى بودند كه طورى در ميان مردم زندگى مى كردند كه كسى احتمال طمع
درباره اينها نمى داد . انبياء طورى زندگى كرده بودند كه كسى به خود اجازه نمى داد
كه به آنها پيشنهاد پول بدهد . چون آنها نه تنها از حرام استفاده نمى كردند ,
بلكه سعى مى كردند از هر حلالى هم استفاده نكنند و مى كوشيدند آنچه را هم كه در
اختيار دارند به ديگران بدهند . آنچه هم كه در حجاز اتفاق افتاده بعنوان احتمال
بود كه به ابوطالب گفتند تو از برادر زاده ات بپرس چه مى طلبد , كه حضرت
فرمود : اينها اگر آفتاب را در دست راست من و ماه را در دست چپم بگذارند ,
و من را بر منظومه شمسى مسلط كنند , من دست از حرفم برنمى دارم [8] . نه
تنها مرا سيد حجاز كنند دست برنمى دارم , اگر مرا سيد كائنات بكنند , دست
برنمى دارم . من كه سيد كائنات هستم , اما آنها اگر چنين توانى مى داشتند من
دست از حرفم برنمى داشتم . حضرت رسول در سن 25 سالگى با يك بانوى در سن
چهل سالگى ازدواج كرد [9] لذا از اين راه غريزه هم خيال نمى كردند كه بتوانند
[8]والله يا عماه ! لو وضع الشمس فى يمينى و القمر فى شمالى على ان اترك هذا
الامر ما اتركه حتى يظهره الله او اهلك فيه ما تركته .
سيره ابن هشام , ج 1 , ص 265 .
[9]ازدواج حضرت خديجه با رسول الله ( ص ) , بحار الانوار , ج 16 , ص 19 , و ج
6 , ص 104 , سيره ابن هشام , ج 1 , ص 204 , متاقب , ج 1 , ص 30 140 , سيره
حلبى , ج 1 , ص 123 , اصول كافى , ج 1 , باب 1 : ابواب التاريخ , حديث 1 .