يمشى به فى الناس ](
, [6] ما براى عده اى نور قرار داديم كه در بين مردم بعنوان نور حركت مى كنند
, اين نور در قيامت ظاهر مى شود . هر كه نور دارد فضا را روشن مى بيند و هر كس
نور ندارد در ظلمت و تاريكى است .
اينطور نيست كه جهنمى ها راه جهنم را ببينند , بلكه افتان و خيزان مى روند .
نديدن راه هم يك عذاب و بلائى است . اينطور نيست كه راه صاف و روشن باشد و
روشنائى راه را ببينند و طى كنند . اينطور نيست كه جهنمى در جهنم جاى او وسيع
باشد . باطن انسان جهنمى تنگ و بسته و محدود است و او در هر سه عالم در تنگنا
است . باطن انسان مؤمن باز و روشن است و او در هر سه عالم در وسعت و فسحت
است . مؤمن هم در دنيا در وسعت زندگى مى كند و هم در برزخ و قيامت , كافر و
منافق , هم در دنيا در مدار بسته زندگى مى كند و هم در برزخ و جهنم . يك مؤمن
در دنيا از شرح صدر برخوردار است و چيزى او را سراسيمه و دست پاچه نمى كند .
هر حادثه اى كه براى او پيش بيايد بعنوان يك مكتب و كلاس امتحان تلقى مى كند .
طورى نيست كه با يك حادثه دست از تكيه گاهش كه خداوند سبحان است بردارد .
هيچ امرى او را از مسير راست بيرون نمى برد و بر دل او مسلط نمى شود , جان او
را مهار نمى كند , لذا غمگين نيست .
وقتى شاگردان رسول خدا عليه آلاف التحية و الثناء در محضر آن حضرت مطالب را
مى نوشتند هر چه حضرت مى فرمود آنها ضبط و يادداشت مى كردند . به بعضى از اينها
گفتند شما چرا تمام حرفهاى پيامبر را مى نويسيد , او گاهى در حال غضب است
حرفهاى تند دارد و گاهى در حال نشاط است حرف هاى نرم دارد , شما سخنان عادى
او را بنويسيد نه هر چه او مى گويد . ممكن است كه در حال عصبانيت سخن بگويد و
يا در حال نشاط و رضا سخن بگويد , آن سخنان كه قابل نوشتن نيست . لذا به حضرت
( ص ) عرض كردند : آيا هر چه شما فرموديد بنويسيم ولو در حال عصبانيت و يا
در حال نشاط و سرور