يا در همان صحنه نبرد شربت شهادت مى نوشد , بيش از اين سه حال نيست : در جنگ
با جهل و دشمن درونى هم انسان اين سه حال را دارد : يا اسير مى شود , يا شهيد
مى شود , يا فاتح .
اگر كسى در برابر خواسته ها و رذائل نفسانى تسليم شد , اين اسير هوس شده است
. اين كه بعضى ها مى گويند هر چه دلم مى خواهد مى كنم يا مى گويم , معلوم مى شود او
در جنگ با هوس اسير شده است . اين از ميدان نبرد عليه كفر و جهل درونى گريخت
و فرار كرد , و همين فرار كردن هم به دام كفر افتادن و اسير شدن هست . اگر حق
گفته شد و ما در برابر حق ايستادگى كرديم , معلوم مى شود در اين جنگ با هوس
شكست خورده و اسير شديم . اگر كسى اعتراض كرد و حق با وى بود و ما در برابر
اعتراض حق او استنكار و عكس العمل حادى نشان داديم , معلوم مى شود در جنگ با
هوس اسير شديم . اگر كسى همواره با خاطرات خود در نبرد بود , رذائل نفسانى اگر
او را به گناه وادار كنند , او سعى مى كند به دام آنها نيفتد , و در همين حالت
بميرد , اين شخص شهيد در ميدان جنگ با دشمن درونى است , و اگر همه رذائل را
رام كرده است و ديگر در درون او وصفى نيست كه او را بيازارد و برنجاند و او
را به خود متوجه كند , اين شخص فاتح در ميدان جهاد اكبر است . اين همان است
كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود :
ليس منكم من احد الا و قد و كل به قرينه من الشياطين . قالوا : و انت يا رسول
الله . قال : نعم , و لكن الله اعاننى عليه فاسلم
. [19] شيطانى , آن عامل وسوسه , اسير و مطيع و منقاد من شد .
اگر ما خواستيم ببينيم در اين ميدان نبرد فاتح يا لااقل شهيد هستيم يا نه ,
ببينيم تن به ذلت گناه مى دهيم يا نه . هيچ ذلتى بدتر از ذلت گناه نيست , لذا
معصوم سلام الله عليه فرمود : انسان با جهلش بايد مبارزه كند , قرآن ياد بگيرد
كه جهل را رام كرده باشد و بر جهل پيروز شده باشد كه در اين جهاد اكبر
[19]مسند احمد , ج 1 , ص 275 و 257 و 385 و 397 و 460 , همين حديث به مضامين
ديگر در جامع الصغير , ج 2 , ص 75 , احياء العلوم , غزالى , ج 2 , ص 21 يافت
مى شود .