مى چشد . اگر يك ليوان آب را انسان چشيد , آب از بين مى رود و تمام مى شود . اين
مذوق كه آب است در ذائق حل و هضم مى شود نه ذائق در مذوق انسان از بين
نمى رود بلكه مرگ را از بين مى برد , همانطور كه انسان با چشيدن و خوردن آب ,
آب را از بين برده و تمام مى كند و آن وقت است كه ديگر مرگى در كار نيست .
(
لايذوقون فيها الموت الا الموتة الاولى
) [1] . به هر حال يك مرگى است و ما بايد اين مرگ را بميرانيم كه ديگر
مرگى نباشد نه ديگر ما نباشيم , ما ابدى هستيم . فرمود : اين مرگ را بميران كه
ديگر مرگى نباشد . اين مرگ را بچش . اين يك ليوان خالى است . شصت سال ,
هشتاد سال , كمتر و يا بيشتر قطره قطره اين ظرف را پر مى كنى و حال بايد آن را
بچشى خواه
تلخ باشد و يا شيرين .
اگر بار خار است خود كشته يى *** وگر پرنيان است خود رشته يى
مرگ براى مؤمن لذيذترين و گواراترين چيز است . هيچ لذتى براى مؤمن به اندازه
لذت مردن نيست . ما چنين مى پنداريم كه او در جبهه در خونش دست و پا مى زند ,
و يا درد احساس مى كند . اين چنين نيست .
احساس شهداء در برابر تيرها
وقتى از امام محمد باقر ( ع ) سئوال كردند كه شهداى كربلا ( ع ) در برابر اين
همه تيرها و نيزه ها و شمشيرها چه احساسى داشتند , چقدر درد احساس مى كردند ؟ با
اين حقيقت كه در حال حاضر با يك گلوله انسان جان مى دهد آن وقت اين چنين نبود
كه با يك تير يا يك شمشير زود