بالاستقلال حاكم و ولى آن باشد , و يا اين كه بالاشتراك , شريك ملك و ملك
خداوند باشد , و يا اين كه نه به اشتراك , و نه به استقلال , بلكه به معاونت ,
ظهير ملك و ملك باشد .
حصر عقلى سه ضلعى فوق , همان گونه كه در كتب عقلى تبيين شده است , بازگشت به
دو منفصله حقيقيه مى كند , زيرا در حصر عقلى , شى ء بايد دائر بين وجود و عدم ,
يعنى دائر بين نقيضين باشد , و چون هر شيئى بيش از يك نقيض ندارد , لذا
منفصله اى كه بيان حصر عقلى نمايد , بيش از دو ضلع نمى تواند داشته باشد .
علت حصر در منفصله حقيقيه اين است كه , در آن مقدم و تالى نقيض يكديگرند ,
و چون ارتفاع و اجتماع نقيضين محال است , صدق مقدم و تالى , و كذب هر دو نيز
محال است .
تحليل آن چه كه در سوره مباركه سبأ به صورت دو منفصله حقيقيه آمده است اين
است كه :
غير خدا اگر مالك باشد , مالكيتش يا بالاستقلال است و يا نه , و اگر بالاستقلال
نشد , يا بالاشتراك است و يا نه .
صورت اخير كه مالكيت نه به استقلال و نه به اشتراك است , در حقيقت مالكيت
نيست , بلكه نوعى سلطه و نفوذ در ملك است كه از آن به دستيارى و معاونت ياد
مى شود .
اين سه قسم در سوره سبأ , آيه 22 , به اين صورت بيان شده است :
(
قل ادعوا الذين زعمتم من دون الله
)
.
آنچه را كه غير از خدا مورد پندار شما است , و بدان اعتماد