آن جائزه اين بود كه آنها را از مخلصين قرار داديم . سپس در مقام بيان علت
اين گزينش مى فرمايد( : بخالصة) چون آنان داراى ويژگى و خصلت بى شائبه اى
بودند , آنان را به اين مقام رسانيديم و آن ويژگى همانا(
ذكرى الدار
) [10] بود .
( دار) يعنى خانه , اين كلمه اگر به طور مطلق استعمال شود , منظور از آن
دنيا نيست , زيرا اگر از دار , خصوص دنيا اراده شود آن را به وصف( دنيا
) مقيد نموده و مى گويند( دار دنيا) . همانطور كه اگر كسى بخواهد از
مسافرخانه ياد كند , نمى گويد خانه , بلكه همراه با پيشوند به كار مى برد , و
مى گويد مسافرخانه . ولى اگر خواست درباره خانه اصليش سخن بگويد بدون پسوند و
پيشوندى مى گويد( خانه) . قرآن كريم نيز از آخرت به عنوان( دار) ياد
مى كند ولى دنيا را همچون مسافرخانه , همراه با پسوند استعمال مى كند و مى فرمايد
( دار دنيا) . معلوم مى شود كه خانه اصلى و هميشگى در قيامت است و دنيا
گذرگاهى بيش نيست .
خلاصه آنكه مى فرمايد چون آنها به ياد خانه بودند , و قيامت را در نظر داشتند ,
ما آنان را برچين نموده و به مقام مخلصين رسانديم .
نتيجه آنكه , گناه حجابى است در برابر ديده بصيرت انسان و نمى گذارد راه حق
و اسرار آن براى انسان روشن بشود . راه حق بسيار روشن است و هيچ ابهام و پيچيدگى
در آن نيست , اگر كسى به آنچه مى داند عمل كند , آنچه نمى داند برايش روشن
خواهد شد .