الحد يؤلف من جنس و فصل كما يقال الانسان حيوان ناطق فيكون الحيوان جنسا
و الناطق فصلا .
ترجمه : حد از جنس و فصل تأليف ميشود چنانكه در حد انسان گفته ميشود , حيوان
ناطق كه حيوان جنس است و ناطق فصل .
بيان : اين فص و فص بعدى دو تعليقه در تفسير فص دهم اند كه در فص دهم گفته
بود( : واجب الوجود لذاته لافصل له و لاجنس له فلاحدله . و واجب الوجود لامقوم
له فلاموضوع له فلامشارك , فى الموضوع فلاضدله) .
چون در آن فص از حد و موضوع سخن رفت در بيان هر يك از حد و موضوع تعليقه اى
نگاشت . و در فص يازدهم نيز از موضوع سخن به ميان آمد . و امر ترتيب اقتضا مى
كرد كه اين دو فص در اول رساله شرح فصوص قرار گيرد ولكن ما هيچگونه تصرفى در
ترتيب فصوص نكرده ايم و به همان نظم معهودش باقى گذاشته ايم تا مبادا مثل
فصوص طبع بغداد مثله گردد .
حد و رسم
حد شى در اصطلاح اهل ميزان كه علماى منطق اند تعريف آن شى است به جنس و فصل
كه تعريف بكنه او است و جنس و فصل ذاتيات مقوم شى است كه آن شى مصداق آنها
است به اين معنى كه