الموضوع يخفى الحقيقة الجلية لما يتبع انفعالاته من اللواحق الغريبة كالنطفة
تكتسى الصورة الانسانية فاذا كانت كثيرة معتدلة كان الشخص عظيم الجثة حسن
الصورة . و ان كانت يابسة قليلة كان بالضد . و كذلك تتبع طباعها المختلفة
احوال غريبة مختلفة .
ترجمه : موضوع به لواحق غريبى كه تابع انفعالات آن است حقيقت جلى را پنهان
مى كند . چون نطفه كه صورت انسانيه را مى پوشد پس اگر پر مايه و معتدل باشد شخص
درشت اندام و نيكو روى شود و اگر اندك و خشك مزاج بود شخص متكون از آن بضد
اول شود .
بيان : فص در اين است كه موضوع پنهان كننده حقيقت جلى است , و حق تعالى از
داشتن موضوع مبرا است نتيجه اين كه فهو صراح فهو ظاهر . اين فص دنباله مطلب
فص پيش از آن است كه فارابى در تفسير گفتارش در فص يازدهم( : فلا لبس له
فهو صراح فهو ظاهر) آورده است . و در فص دهم نيز سخن از موضوع به ميان آمده
بود .
ضمير كان بالضد راجع به شخص است يعنى شخص متكون از نطفه . و در بعضى از نسخ
مترجم فصوص عبارت بدين صورت نقل شده است( : و ان كانت يا بسة قليلة كان
الشخص المتكون منها بالضد) و لكن اين عبارت تلفيق از عبارت شرح شنب غازانى
و عبارت فصوص است كه متن و شرح با هم آميخته شد و يك عبارت پنداشته شد , و
عبارت صحيح همانست كه صواب ديديم و اختيار كرديم .