كل ماهية مقولة على كثيرين , وليس قولها على كثيرين لماهيتها , والا لما
كانت مقترنة بمفرد ( والا لما كانت ماهيتها لمفردخ ل ) , فذلك عن غيرها ,
فوجودها معلول .
ترجمه : هر ماهيتى كه بر كثيرين ( يعنى بر افراد متعددش كه هر يك مصداق او
هستند ) مقول مى شود ( يعنى حمل مى گردد , مانند ماهيت انسان كه بر زيد و عمرو و
بكر و خالد حمل مى شود ) حمل ماهيت بر آنها ( كه در خارج با آنها متحد است
يعنى اتحاد وجودى دارد ) به اقتضاى ذات ماهيت نيست , و گرنه مى بايستى
ماهيت مقترن بفردى ( از افرادش ) نشود , پس حمل ماهيت بر كثيرين از جانب
غير ذات ماهيت است پس ( نتيجه مى گيريم كه ) وجود ماهيت ( يعنى وجود
يافتنش كه ثبوت و تحققش در خارج است و در حقيقت همان وجود افرادش در خارج
مى باشد ) از قبل غير ذاتش است , پس وجود ماهيت معلول علتى است كه غير ذات
ماهيت است .
اگر اقتضاى ذاتى ماهيت كثرت باشد در خارج تحقق نمى يابد
بيان : قوله والالما كانت مقترنة بمفرد , اين عبارت و چيز بسيار عميق و دقيق
است , به دو وجه ميتوان آنرا تفسير كرد :
اول اينكه اگر اقتضاى ذاتى ماهيت كثرت باشد محال است كه فردى از آن موجود
شود زيرا كه همان طبيعت ماهيت در فرد موجود