نام کتاب : نامه ها و برنامه ها نویسنده : حسن زاده آملي، حسن جلد : 1 صفحه : 53
خستگان را آسايش دهد و شوريدگان را نوازش كند و آوارگان را پناه دهد .
همه مى روند و نمى دانند با خود چه مى برند , خنك آن كه دفتر هستيش را بگشود و
از روزنامه كارهايش آگاه شد . و چون هر كسى كشته چند ساله زندگيش هست , دل
مردگان از مرگ هراس دارند و از كشتزار خود بيزارند , و زنده دلان از كشت خود
سپاسگزارند و به پروردگار خود اميدوار .
انديشه شب جان را نيرو و پرتو دهد و نماز شب به مينو كشاند .
در بندگى بايد نيك استوار و پايدار بود تا همه كارها و گفتارها جز نيايش و
ستايش دادار نبود كه بى رنج گنج بدست نيايد .
راه نيك هموار است و كار سخت دشوار , شير مردان خوش به كار تن در دهند تا
دشوارشان آسان گردد و كم كم سزاوار آستان دلستان گردند .
هر كه جان به جانانه سپرد گوى نيكبختى را ببرد , وگرنه چند روزى چون ديگر
جانوران بخورد و بمرد .
آن كه ديده به روى نيكوى دوست گشود چشمش روشن بادا كه :
ديده را فائده آنست كه دلبر بيند *** ور نبيند چه بود فائده بينائى را][1]]
خواب و خوراك و كار و زندگى را اندازه است كه در كم آن بيم تباهى
است , و در افزون آن ترس رسوائى . شكم تهى رهزن شود چنان كه آكنده آن كه سير
گرسنه ديدار نمى شود , و سيراب تشنه دلدار نگردد . ميانه روى مايه بلند پايگى و
ارجمندى و نيكبختى است .
آنچه را كه داور خرد دستور داد بجاى آر و پاسخ درست براى پرسش خدايت فراهم
كن .
تنها از آفريدگارت شرم بدار نه از آفريده هايش .
بگذار تا ديگران از تو رنگ بگيرند نه تو از آنان .
هركس در هر پايه اى كه هست اگر رهزن است ارزش پشيزى ناچيز ندارد ,