كلم طيب , يعنى اعتقاد و معرفت , به سوى خدا صعود مى كند و عمل صالح , اين
كلم طيب را به عنوان دستيار مدد مى كند تا بالا برود .
گرچه عمل هم بالا مى رود و لذا مقبول حق است ولى راهنماى اين سير صعودى عمل ,
همانا معرفت است . كلم طيب همان علم پاك و اعتقاد صحيح و معرفت تامه است .
معرفت , به سمت حق صعود مى كند و عمل صالح در اين صعود معرفت را مساعدت
مى كند .
پس چنين نيست كه معرفت و عمل صالح همتاى هم باشند . معرفت , چون به قلب
وابسته است , و عمل , به اعضاء و جوارح تكيه مى كند و اعضاء و جوارح فرع است و
قلب , اصل , پس عمل , گرچه صالح باشد فرع است و معرفت و عقائد تامه اصل .
بر اساس اين مقدمه , اساس كار به معرفت بر مى گردد , و هر اندازه معرفت
بيشتر شد , عمل صالح هم كاملتر مى شود .
علم طريقى , اساس كرامت
وقتى اين اصول و مقدمات سه گانه به اينجا منتهى شد كه اساس كمالات نفسانى ,
معرفت است , آنگاه بايد جستجو نمود كه منظور كدام معرفت است كه اساس تقوا و
در نتيجه اساس كرامت است ؟ آيا همين علم حصولى و همين تصور و تصديق است كه
زمينه تقوا و وسيله پيدايش كرامت است ؟ يا يك نوع علم است كه اخلاص را هم
به دنبال دارد و در نتيجه تقوا و كرامت را هم در پى خواهد داشت ؟ توضيح اين
مطلب اصل چهارم را تشكيل مى دهد .