اين فقره ايست كه در بخش اول اين كتاب آمد و در بخش گذشته در ضمن گفته هاى مشابه دكتر كارل و مستر دالس تفسير و تشريح شد

نهايت , هيچيك از دو نامبرده نتوانسته يا نخواسته بودند فريادرس حقيقى را بشناسند و او را با همان سيماى محبوب و نشانه هاى خاصش بجهانيان معرفى نمايند ,

ايده آل الكسيس كارل

( ( دكتر كارل ) ) در جستجوى برنامه ايست كه زندگى را با غير متد صنعتى اداره كند

برنامه اى كه ( ( انسان را مقياس همه چيز بداند ) ) و ( ( او را در جهانى كه خود بوجود آورده غريب نگذارد ) ) و اساسا برپايه ناشناختن ويژگيهاى او بوجود نيامده باشد

برنامه اى كه بهنگام ايجاد زندگى صنعتى ( ( تأثير كارخانه را در وضع فيزيولوژى و فكرى كارگران بكلى