( ( كمونيستها از اين تشابه استفاده مى كنند و گرايش بيشتر اجتماعات غرب را به ماديات , دليلى مى شمرند بر اينكه مردم اين جامعه ها نيز هوا خواه ايده ئولوژى كمونيسم و طرفدار كمونيستى ميباشند ! و زمامداران غرب نيز عملا پاسخ قانع كننده اى باين استدلال بى منطق نميدهند بدين ترتيب سطح آموزش افكار كمونيستى در جهان بوضع قابل ملاحظه اى ترقى ميكند

( ( اشكال در اينست كه در جامعه ى ما , مسئله ايمان و ارتباط آن با فعاليتهاى زندگى مطرح نيست

( ( ما نيز ( همچون كمونيستها ) ميتوانيم با فصاحت و بلاغت , از آزادى و آزادگى سخن بگوئيم , درباره حقوق انسان و آزاديهاى اساسى و ارزش انسانى فرد , داد سخن دهيم ولى همه ميدانند كه بيشتر اين سخنها ناشى از آنست كه اجتماع ما روزگارى قائم بر ( ( اصالت فرد ) ) [1 ]