راستى خنده آور است كه مكتب ماركس در جنبه نظرى , حكومت را نفى ميكند و به آينده اى نويد ميدهد كه در آن , اجتماعات بدون ( ( حكومت ) ) و دولت زندگى خواهند كرد , ولى آنگاه كه نوبت به تشكيلات اجتماعى مى رسد , تنها چيزى كه در آن خود نمائى مى كند ( ( حكومت ) ) است و بس , همه ى قوا , در استخدام دولت و مسخر آنند , بطوريكه نه ( ( فرد ) ) نه ( ( ملت ) ) و نه اصولا ( ( سرشت انسانى ) ) در سايه تشكيلات , داراى ارزش نبوده و نمودى ندارند

حكومت زور و نيزه

( ( ماركسيسم ) ) بتنهائى و در حد يك مكتب اعتقادى , بيش از اين نيست كه بر مبنائى غلط و دور از واقعيت قرار دارد ولى رژيم پوليسى و ديكتاتورى ايكه بنام اين مكتب , بر مردم حكومت مى كند , همان رژيمى است كه روسيه با آن سابقه اى ممتد دارد اين همان رژيم مستبدانه و وحشتناك دوران ( ( تزارى ) ) است !

اين رژيم , هر چند ممكن است تا چندى مورد پسند