3 ـ عـدل الهـى اقـتـضـا دارد كـه بـدكـاران ، جـنـايـتـكـاران و
خـيـانـتـكـاران بـه سـزاى اعـمـال خـويـش بـرسـنـد، ولى ايـن كـيـفـر
دادن جـز پـس از اتـمـام حـجـت و بـيـان احـكـام ، مـسـائل و وظـايـف
افـراد، امـرى پـسـنـديـده و مـقـبـول نـيـسـت ، بـه هـمـيـن جـهـت ،
خـداونـد مـتـعـال با رساندن دستورات و احكام در قالب وحى آسمانى ، راه عذر
تراشى را بر همه مسدود مى كند.
((وَ ما كُنّا مُعَذِّبينَ حَتّى نَبْعَثَ رَسُولاً))(67)
و ما هرگز (قومى را) عذاب نخواهيم كرد، مگر اينكه پيامبرى مبعوث كرده باشيم .
با توجه به سه مورد مذكور، احتياج بشر به وحى و هدايت آسمانى معلوم مى گردد.
انواع وحى تشريعى
قرآن مجيد، وحى بر پيامبران را بر سه قسم دانسته است :
هـيـچ بشرى را نشايد كه خدا با او تكلم كند، مگر به طريق وحى و يا
از وراى حجاب و يا آنكه رسولى بفرستد، پس (آن رسول ) به اذن خدا هرچه خدا
خواهد، به او وحى كند كه خداوند بلند مرتبه و حكيم است .
با توجه به آيه فوق ، سه قسم وحى عبارتند از:
1 ـ القاى وحى بر قلب پيامبران بدون واسطه فرشته وحى يا حجاب .
2 ـ سخن گفتن با پيامبران از پس حجاب ، مانند سخن گفتن خدا با موسى از درخت طور كه موسى (ع ) سخن خدا را از آن درخت شنيد.
3 ـ القاى وحى به وسيله فرشته ، تا او سخن خدا را به بنده برگزيده اش برساند.
از آيـه 52 سـوره شـورى اسـتـفـاده مى شود كه وحى به پيامبر گرامى اسلام (ص ) از هر سه نوع بوده است .(69)
رسـول گـرامـى (ص )گـاهـى وحـى را بـدون واسـطـه مـى گـرفـت و
گـاهـى از جـبـرئيـل كه واسطه وحى بود دريافت مى داشت وگاهى در خواب ـ كه
اين خواب را حجاب و وحى درخواب را ((وحى از وراى حجاب )) شمرده اند ـ مى
گرفت .(70) روايات بسيارى نيز اين مطلب را تاءييد مى كند.
عصمت پيامبر(ص ) در تلقى و ابلاغ وحى
ادله عـصمت پيامبر، عام است و شامل عصمت پيامبر(ص ) در زمينه هاى
مختلف مى شود، يعنى همچنان كـه پـيـامـبـر بـايـد از گـنـاه ، كفر، شرك و
... مبرا باشد ـ و گرنه نمى تواند مدعى هدايت و رهـبـرى مردم شود و مردم هم
نمى توانند به او اطمينان كنند و زمام امور دينى و دنيايى خويش را بـه وى
بـسـپـارنـد ـ بـه هـمـان دليـل بـايـد در تـلقـى ، حـفـظ و ابـلاغ وحـى
نـيـز مـصـونـيـت كـامـل داشـته باشد و گرنه نمى توان مطمئن بود كه آنچه به
عنوان وحى ارائه مى دهد، واقعا وحـى اسـت . قـرآن شـريـف در آيـات متعدد
بر عصمت پيامبر(ص ) در هر سه مرحله تلقى ، حفظ و ابلاغ وحى تصريح دارد.
الف ـ عـصـمـت در مـرحـله تـلقـى وحـى : هـمـان طـور كه گفتيم
خداوند يا بدون واسطه بر قلب پـيـامبر(ص ) وحى مى كرد يا از وراى حجاب . در
اين دو نوع وحى يا واسطه نبود يا واسطه در رساندن وحى شاءنى نداشت و فقط
حجاب و حائل بود، پس خداوند بدون هيچ واسطه اى وحى را بـر قـلب پـيـامـبـرش
نـازل مـى كـرد و هـيـچ مـانـعـى نـيـز در مـقـابـل اراده خـدا وجـود
نـداشـت . در نـوع سـوم وحـى ، يـعـنـى وحـى بـا واسـطـه جبرئيل ، روح يا
ملائكه ديگر، نيز هيچ شكى در رساندن صحيح پيام توسط آن واسطه ها وجود
نـدارد چـون آن واسـطـه هـا مـعـصـوم هـسـتـنـد و وحـى را بـر قـلب
پـيـامـبـر نازل مى كردند.
ب ـ عـصـمـت در حـفظ وحى قبل از ابلاغ : آيه زير به پيامبر(ص )
اطمينان مى دهد كه براى حفظ آيـات هـنگام وحى ، عجله نكند و خوف از نسيان و
فراموشى نداشته باشد، چون همان گونه كه خداوند، خود عهده دار رساندن وحى
به قلب پيامبر(ص ) است ، حفظ و جمع آورى آن نيز بر عهده خـودش و اراده
تـخلف ناپذيرش مى باشد. بنابراين ، پيامبر(ص ) و پيروان آن حضرت بايد
مـطـمـئن بـاشـنـد كه هيچ آيه اى از قلب شريف رسول خدا(ص ) گم نشده و همه
آيات در آن لوح مقدس ثبت و ضبط شده است .