نفس شمول وجوب است , واجب كفائى يك قيد زايد دارد , و آن اين است كه
اگر عده كافى آنرا ايفاء كردند , تكليف از بقيه ساقط مى شود . بنابراين
بايد گفت اصل , عدم قيد زايد است . يعنى واجب عينى مدلول امر است و
قيد زايد مانند واجب كفائى ندارد .
آيا امر بر واجب تعيينى دلالت مى كند يا تخييرى ؟ واجب
تعيينى آن است كه متعلق دستور يك مورد معين است . مثلا گفته مى شود[
: ( اين كتاب را به حسن بده]( شنونده مكلف است كتاب را فقط به
حسن برساند . و اين واجب تعيينى است . ولى گاهى ممكن است متعلق
دستور مورد مشخص نباشد , شنونده و مكلف مخير باشد بنا به ميل خود امر را
اطاعت كند . مثلا اگر گفته شود[ : ( مى توانى كتاب را به حسن يا به
حسين بدهى]( شنونده مخير خواهد بود كتاب را به هر يك بدهد و از اين
حيث قابل مؤاخذه نيست , اين را مى گويند واجب تخييرى .
حال با شناختن اين دو نوع واجب , مى خواهيم ببينيم اگر امرى صادر
شد كه رساننده هيچ يك از انواع به نحو مشخص نبود , آنگاه بر كداميك
دلالت خواهد داشت ؟
بسيارى از علماى معاصر مى گويند كه اطلاق صيغه امر , دلالت بر
وجوب تعينى دارد . زيرا كه اطلاق , ظهور در آن دارد كه انجام عمل به نحو[
( الف]( , مسقط تكليف است و براى اينكه انجام عمل بصورت[ ( ب](
نيز همانند الف مسقط تكليف باشد , محتاج به بيان زائدى است .