ولى گروهى ديگر قائل بر اين هستند كه اصل مدلول اينگونه اوامر ,
توصلى است , نه تعبدى . دليل اين دسته , تمسك به اطلاق است . كه در
تبيين آن مى گويند : قدر مشترك بين دو واجب , انجام نفس عمل است , ولى
واجب تعبدى يك قيد زائد دارد و آن اينكه بايد با قصد . و نيت همراه
باشد . و طبق قاعده هر گاه دوران امر بيان اقل و اكثر باشد , به اقل كه
تعينى است عمل مى شود . پس اصل بر اين است كه واجب مستتر در امر
اصولا توصلى است و براى اينكه امر بر واجب تعبدى دلالت كند , قرينه
لازم دارد . گوينده حكم موظف به اقامه قرينه است و به هر وسيله اى كه
ممكن است مى بايستى به شنونده برساند . حتى اگر در ضمن امر ميسر نشد ,
بطور منفصل بايستى قرينه مورد نظر را اقامه نمايد .
ه ) آيا امر بر واجب عينى دلالت مى كند يا واجب كفائى ؟ در
تقسيمات واجب خواهيم ديد كه واجب عينى آن است كه به نحو جداگانه بر
فرد فرد افراد تحت حكم شامل شود . مثلا خواندن نماز , واجب عينى است و
آحاد مكلفين موظف به انجام آن هستند . واجب كفائى آن است كه هر گاه عده
اى بر آن قيام و اقدام كنند ( من به الكفايه ) باشند , تكليف از بقيه
ساقط مى شود . مثل جهاد كه هر چند بر همه واجب است , ولى اگر گروهى به
جهاد رفتند و كافى بود , تكليف از بقيه ساقط مى شود .
حال بحث اين است كه اگر امرى صادر شد و ندانستيم دلالت بر واجب
عينى مى كند يا كفائى , تكليف چيست ؟ در اينجا هم مى گويند اين دو
واجب از يك جهت وجه مشترك دارند و آن