خادم مى تواند به اجمال سخن متعذر شود و هيچگونه اقدامى معمول ندارد .
تا اينجا مسئله روشن و كاملا واضح است اما اگر گوينده اى يكى
از اين الفاظ يا به اصطلاح مشتركات لفظى را كه داراى معانى متعدد است ,
استعمال كند آيا مى تواند با استعمال واحد معانى متعدد ملحوظ نمايد به
طورى كه تمام آن معانى به طور جداگانه منظور باشد ؟ در اينجا دو نظريه
بين علماى اصول وجود دارد :
بموجب يك نظر , استعمال لفظ در اكثر از معنا نه تنها غير مجاز و
ممنوع است , بلكه اصولا عقلا محال است . در اينجا اين گروه مثال آينه
را مىآورند و مى گويند : لفظ مانند آينه بايد تمام قد و قامت منظور و
مقصود را نشان بدهد و همان طورى كه تصوير يك شىء تمام سطح آينه را مى
پوشاند بطورى كه جايى براى تصوير ديگرى نيست , لفظ هنگام استعمال در ذهن
گوينده جايى براى چيز ديگرى باقى نمى گذارد , و لذا مى گويند اراده دو
چيز از يك لفظ در آن واحد محال است .
گروه ديگر عقيده دارند كه استعمال مشتركات لفظيه نه تنها محال
نيست , بلكه ممنوع و باطل نيز نمى باشد . واى بسا كه در جملات , از نظر
هنرى , امتياز هم محسوب مى شود . مثالى مىآوريم , حافظ مى گويد : [
( به بوى نافه اى كاخر صبا ز آن طره بگشايد *** ز تا جعد مشكينش چه خون افتاد در دلها](
لفظ بوى به معناى رايحه و عظر , و اميد و آرزو هر دو استعمال
شده است , و شاعر با بكار بردن ابهام و استعمال مشترك لفظى بيان شيوا