قرار مى دهد . مثلا مى بيند در عرف كلمه ماه براى ناميدن يكى از اقمار
آسمانى با مشخصات معلوم بكار مى رود , پس اين معنى را در مقابل ماه مى
نويسد و در مراحل بعدى مى بيند مثلا در مورد معشوقه هاى زيبا هم اين كلمه
استعمال مى شود و اينگونه استعمالات و معانى مجازى را قيد مى كند .
پس اولين ضابطه تبادر بود يعنى معنايى كه قبل از همه به ذهن خطور مى كند .
ب ) صحت سلب يا صحت حمل اگر در موردى ترديد كنيم كه آيا
استعمال لفظ , حقيقى است يا مجازى ؟ مى توانيم با مقابله آن لفظ با
معنا اين موضوع را تشخيص دهيم . اگر حمل آن لفظ بر آن معنى صحيح و سلب
آن باطل بود مى گوئيم استعمال حقيقى است . و اگر بالعكس حمل باطل بود ,
قهرا سلب صحيح است و مى گوئيم اين استعمال حقيقى نيست . مثلا نمى دانيم
كه آيا استعمال كلمه شير در يك مرد قهرمان كشتى , حقيقى است يا مجازى
؟ براى اين منظور چنين عمل مى كنيم , مى گوئيم : آن مرد شجاع شير است ,
مى بينيم يك چنين قضيه اى كه شير را حمل بر مرد شجاع مى كنيم مأنوس
نيست , و نقطه مقابل آن درست و مأنوس خواهد بود , پس شير بر مرد شجاع
صحت حمل ندارد و صحت سلب دارد . و مى گوئيم استعمال لفظ شير در مرد
شجاع حقيقت نيست بلكه مجاز است .