عقلية و يك قدرت , قدرت شرعية است . با بيان فرق بين قدرت عقلية و قدرت شرعية , به تعريف آن نيز مى رسيم .
قدرت عقلية , ثبوتا و در مقام نفس الامر و واقع , دخيل در ملاك
نيست , يعنى در واقع و در نفس الامر و در مقام ثبوت دخالتى ندارد .
علاوه بر اين , درمقام اثبات و در متعلق تكاليف هم ذكر نمى ش ود , و در
لسان دليل نمىآيد : شارع هنگامى كه مى خواهد جعل و تشريع كند در لسان خود
نمى گويد : اگر قدرتداشتى اين كار را بكن . بنابراين , قدرت عقلى نه در
لسان دليل ذكر مى شود (در مقام اثبات ) و نه در مقام ثبوت در ملاك و
مصلحت دخالت دارد . البتهبدون اين قدرت تكليف نمى شود , أما در ملاك و
مصلحت ( مقام ثبوت ) دخالتندارد و در لسان دليل ( مقام اثبات ) هم أخذ
نمى شود , بر خلاف قدرت شرعية كه هم در مقام ثبوت و در مقام نفس الامر
و واقع دخالت دارد به حيثى كه اگر اين قدرت نباشد , ملاك نيست و
مصلحت نيست و هم در لسان دليل و در مقام اثبات ذكر مى شود . شارع مقدس
وقتى مى خواهد جعل و تشريع حكم شرعى و يا جعل قانون كند , در لسان دليل
ذكر مى كند[ ( ان قدرت]) , و مثلا در باب حج مى فرمايد : ﴿ و لله على الناس حج البيت من استطاع اليه سبيلا﴾
: حج بر همه واجب است , اگر مستطيع باشند [2] اگر قدرت داشته باشند .
قدرت مأخوذة در باب حج , و از براى وجوب اتيان مناسك حج , همان
استطاعتاست كه در لسان دليل ذكر شده است . در مقام ثبوت نيز اگر كسى كه
مستطيع نباشد , به مكه برود حجة الاسلام را به جا نياورده است , چون
آنچه را انجام داده بدون ملاك و مصلحت به جا آورده است . پس استطاعت ,
هم در مقام اثبات ( در لسان دليل ) و هم در مقام ثبوت ( در مصلحت و در
غرض مولا ) دخالت دارد .
اكنون مى گوييم : اگر قدرتى كه در تكليف معتبر است قدرت عقلى
باشد , عقل حكم به عجز نمى كند . اگر شخص فردا واجب را اتيان نكرد و
گفت چون مقدماتش بر من واجب نبود آن را اتيان نكردم و يا قدرتى را كه
داشتم حفظ نكردم , اينجا نمى توان گفت مسئله قدرت عقلى مطرح است . زيرا
عقل در صورتى مى گويد شخص عاجز است و نمى تواند به امرى قيام كند كه به
طور مطلق قدرت
[2] در روايات تفسير به زاد و راحله و تخليه سرب شده است .