خلاصه آنكه ماوراى حكم عقلاء و ماوراى جامعه يك حسن و قبح
أرزشهاى ذاتى هست . ممدوح و مذموم , ملائمت يا منافرت با نفس , از
جامعه است , و اينها آراى محموده اند و تطابق آراى عقلاء . ولى ماوراى
حكم عقلاء واقعيتهايى هست كه به بركت عقل نظرى و سپس عقل عملى به آنها
مى رسيم .
ملازمة بين حكم عقل و حكم شرع
آيا اين قاعدة كه اصوليين مى گويند[ ( كل ما حكم به العقل , حكم
به الشرع])درست است و كليت دارد يا نه ؟ و آيا از اين قاعدة و عكس آن
كه[ ( كل ما حكم به الشرع , حكم به العقل]) باشد مى توان قاعده اى اصطياد
كرد و گفت هر آنچه عقل بدان حكم مى كند شرع نيز بدان حكم مى كند ؟
أخباريان از عدلية عموما منكر اين معنى هستند . در بعد ملازمة بعضى
گفته اند كه عقل اصلا نمى تواند حسن و قبح و واقعيت أشياء را درك كند
. بنابراين ,[ ( كل ما حكم به العقل , حكم به الشرع]) را منكر شده اند
.
عده اى ديگر مى گويند عقل درك حسن و قبح مى كند , أما ملازمه اى
بين حكم عقل و حكم شرع نيست . بعضى ديگر مى گويند گرچه نمى توان منكر
اين ملازمة شد , أما آيا از حكم شرعى حاصل از راه ملازمه با دليل عقلى
بايد اطاعت كرد ؟ آيا در اينجا نيز اطاعت واجب است و يا اطاعت
مربوط به جايى است كه دستور شرع بخصوصبرسد .
به هر حال , ملازمة وجود دارد , زيرا وقتى عقل درك كرد كه در اين
أمر مصلحت ملزمة هست و درك كرد كه اين أمر جزء آراى محمودة است , و
تطابق آراى عقلاء بود كه ظلم قبيح است و عدل حسن است , يا صدق حسن و
كذب قبيح است , چطورمى توان گفت شارع با اين أمر مخالفت مى كند ؟ چطور
شارع مقدس , كه خودش رئيس عقلا و خالق آنها است و بر وفق فطرت عقلاء
جعل قانون مى كند و تشريعمى كند , به مخالفت مى پردازد ؟ چنين نيست ,
بلكه ميايد و طبق همان حكم عقلاء كه ملهم از اراده تكوينيه ذات
باريتعالى است حكم مى دهد , يعنى همان طور كه ما بر مبناى عقل و آراى
عقلاء و تطابق آراى عقلاء حسن صدق و حسن عدل را كه جزء آراى , محمودة
است درك مى كنيم , شارع مقدس