در بحث از تحسين و تقبيح عقلى , أشاعرة مى گويند , براى عقل
نسبت به حسن و قبح افعال حكمى نيست , و اين امور به يك واقعيت و يك
حقيقت بازگشت ندارند , بلكه اين معانى منتزع از أحكام شرعية هستند .
ماوراى أحكام شرعية حسنو قبحى نداريم[ : ( ألحسن ما أمر به الشارع و القبيح
ما نهى عنه]) . چيزى را كه شارع مقدس واجب مى داند حسن است و آنچه را
شارع حرام مى خواند قبيح است . ممكن است شارع مقدس قبيح را تحسين و حسن
را تقبيح كند . در نتيجه , بازگشت حسن و قبح به تحسين و تقبيح شارع است
, نه اينكه اين امور داراى واقعيتبوده و مسائل ذاتى باشند .
عدلية اين مسئله را قبول ندارند و مى گويند با قطع نظر از حكم شارع
, أشياء و أفعال داراى أرزشهاى ذاتى و أرزشهاى واقعى هستند : چيزى كه حسن
است بايد فى نفسه حسن باشد , و امرى كه قبيح مى باشد , فى نفسه قبيح
مى باشد . شارع مقدسچيزى را كه أرزش حسنى دارد با قطع نظر از أمر شارع و
قبل از آن واجبمى خواند , و چيزى را كه با قطع نظر از نهى وى مفسدة دارد
حرام مى شمارد و ازآن نهى مى كند . پس , در حسن و قبح أرزش ذاتى مطرح مى
شود .
2 . معانى حسن و قبح
أكنون بايد ديد كه در حسن و قبح مورد بحث چند معنى يافت مى شود :
الف . گاه , مقصود از حسن و قبح كمال نفس و نقصان آن است . در
اين مقام چيزى را حسن مى خوانند كه موجب كمال نفس است , و تطور در
وجود نفس است .و أمرى را قبيح مى شمارند كه موجب نقصان و منقصتى در نفس
انسانى است , و تأخر در وجود نفس است . آموزش و پرورش حسن است , زيرا
كمال است براى نفس , و جهل و نادانى قبيح است , چون اين معانى نقصان است
براى نفس .
ب . در معنى ديگر حسن و قبح را به اعتبار ملائمت با نفس و تنفر نفس