موضوع اين گفتار بحث درباره سنت و اجماع به عنوان دو دليل أز
جمله أدلهأربعه است . أما پيش از پرداختن به أصل بحث , مختصرى درباره
أصالت عدمحجيت كل ظن گفتگو مى كنيم :
همان طور كه شك به معناى[ ( متساوى الطرفين]) حجت نيست و نمى
توان مطابق آن عمل كرد , عمل كردن بر طبق ظن هم يا جايز نيست و يا حرام
است , زيرا ﴿ ان الظن لا يغنى من الحق شيئا﴾و ﴿ و لا تقف ما ليس لك به علم . ﴾
بنابراين , اصل عدم حجيت هر ظنى است , مگر ظنون خاصه كه عقلاء و يا
شارعمقدس آنها را حجت بدانند . مثلا , عقلاء مى گويند[ : ( ألظن الحاصل
من البينة حجة]) : ظنى كه از بينه حاصل مى شود حجت است . مسلم است
كه وقتى بينه اقامه شد و دو شاهد عادل بر موضوعى شهادت دادند , براى قاضى
علم پيدا نمى شود , وآنچه حاصل مى گردد چيزى بيش از ظن نيست . أما ظن
مذكور از عموم أصل كلى , كه عدم حجيت كل ظن باشد , خارج مى گردد , و
بدين ترتيب ظن حاصل از ناحيه بينه و اقرار حجت خوانده مى شود .
بايد دانست كه كشف حاصل از ظن تام نيست , و گهگاه نيز اصولا
كاشف نمى باشد . در شك به اصطلاح اصول احتمال پنجاه درصد خلاف وجود
دارد , و شك بدين معنى به هيچ وجه كاشف نيست . أما شك به معناى
معمولى همان ظنى است كه احتمالوفاق آن بيش از احتمال خلاف است مثلا 75
در صد احتمال وفاق و 25 درصد